شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

درس زندگي پدربزرگ

  1. درس زندگي پدربزرگ

    با دوستم دانيل صحبت مي‌كردم. آن روز شاد بود و سرحال. قرار بود پدر بزرگش بعد از مدت‌ها به ديدن او بيايد. قرار گذاشتيم با هم برنامه‌اي داشته باشيم تا به پيرمرد خوش بگذرد و از آمدنش پشيمان نشود. دانيل براي من چيزهايي از پدربزرگش تعريف كرده بود؛ اما آنچه بيشتر در ذهنم نشست اين بود كه او مرد بزرگي است. همين صحبت‌ها باعث شده بود كه من هم دوست داشته باشم او را ببينم.

    بالاخره روزي كه انتظارش را مي‌كشيديم، فرا رسيد. پدربزرگ دوستم از شرق اروپا به كشور ما آمد. از همان روز اول پيرمرد دوست داشت نقاط ديدني را ببيند و با كشور و مردم ما بيشتر آشنا شود. طبق برنامه، من و دانيل هم هر كاري مي‌توانستيم كرديم تا او راحت باشد و خوش بگذراند.

    هميشه او را همراهي مي‌كرديم. اما يك روز پدربزرگ تصميم گرفت به تنهايي مدتي در كوچه و خيابان‌ها بگردد. دوست داشت تنها قدم بزند، مردم را ببيند و با آنها آشنا شود. آن شب برايمان تعريف كرد كه آن روز پس از اندكي گشت و گذار در خيابان‌ها، به يكي از رستوران‌هاي خلوت و آرام شهر رفته تا هم نفسي تازه كند و هم چيزي بخورد. وارد رستوران كه شد، خسته بود و دوست داشت زودتر بنشيند. پس ميز كوچكي را در گوشه‌اي دنج و خلوت انتخاب كرد، كمي نشست، نفسي تازه كرد و خستگي‌اش قدري دررفت. منتظر بود تا يكي بيايد و از او سفارش بگيرد. در همين دقايق از پنجره به رهگذران نگاه مي‌كرد. مردم مي‌آمدند و مي‌رفتند؛ پير و جوان، كوچك و بزرگ، گاهي با لبخند و گاهي قدري عصباني. پيرمرد كم‌كم خسته شد. با خودش فكر كرد چرا اينجا كسي به فكر مشتري‌ها نيست. او باز هم منتظر ماند ولي كسي سراغش نيامد و از او سفارشي نگرفت. داشت با خودش فكر مي‌كرد كه سراغ مدير رستوران برود. حالا كمي هم عصباني شده بود. اما در همين حال متوجه خانمي شد كه با يك سيني پر از غذا پشت ميز مقابل او نشست. زن لبخندي زد و به گوشه ديگر رستوران اشاره كرد.

    ـ از آنجا شروع كنيد.

    پيرمرد برگشت و به سمتي كه زن اشاره كرده بود، نگاه كرد. غذاها و نوشيدني‌هاي مختلف روي ميزي چيده شده بودند. همه چيز بود. هر چه مي‌خواستي.

    ـ زن حرفش را ادامه داد: برويد آنجا و هر چه مي‌خواهيد انتخاب كنيد. هر غذا و نوشيدني‌اي كه ميل داريد. آن طرف هم مي‌توانيد پول غذايتان را بپردازيد. مسوول صندوق خوب مي‌داند كه هركس چقدر بايد بپردازد و خنديد.

    پيرمرد هم لبخندي زد، تشكر كرد و با خود گفت حالا متوجه شدم كه چرا كسي براي سفارش گرفتن سراغم نيامد.

    پيرمرد غذايش را خورد و از رستوران خارج شد. نزديك غروب خسته و درعين حال شاداب به خانه رسيد. بعد از شام من و دانيل كنار پدربزرگ نشستيم. مي‌خواستيم كمي با هم حرف بزنيم و از اين دقايق با هم بودن استفاده كنيم. پدربزرگ از روز خوبي كه داشت، تعريف كرد. گفت كه چقدر تفريح كرده و چقدر به او خوش گذشته است. اما مي‌توانستم بفهمم در تمام چيزهايي كه تعريف مي‌كند، خاطره‌اي هست كه دوست دارد آن را برايمان يادآوري كند. وقتي داشت براي ما از آن روز تعريف مي‌كرد باز هم مثل هميشه همان لبخند هميشگي روي صورتش نقش بست.

    ـ امروز من نكته جالبي ياد گرفتم. مي‌خواهيد آن را بدانيد؟ به شما مي‌گويم. زندگي درست مانند رستوراني است كه من امروز به آنجا رفتم. مي‌توانيم هر چيزي را كه مي‌خواهيم تا زماني كه هزينه‌اش را پرداخت مي‌كنيم، به دست بياوريم. زندگي هم همين طور است. مي‌توانيم موفق باشيم و موفقيت را به دست آوريم. اما نكته اينجاست كه اگر منتظر كسي باشيم تا آن را براي ما بياورد، هيچ وقت به آن نخواهيم رسيد. پس بايد روي پايمان بايستيم و خودمان آن را به دست آوريم.

    برايم جالب بود. پدربزرگ از يك گردش كوتاه، نكته‌اي مهم و قابل تامل به دست آورده بود. شايد اگر من يا دانيل جاي او بوديم، هيچ‌وقت به اين نتيجه نمي‌رسيديم. اما خوب شد كه پدربزرگ آمد و آن روز تنها به رستوران رفت تا به ما يادآور شود، منتظر كسي نمانيم تا خوشبختي و موفقيت را به ما تقديم كند.

    منبع : http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100889295929
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.08 ثانیه (39)