شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

پوسته بي‌مغز

  1. يك قارچ از زندگي
    پوسته بي‌مغز

    دو هفته پيش مطلبي نوشتم برگرفته از گفت‌وگويي در باره عشق‌هاي واقعي؛ عشق‌هايي كه كمرنگ و بي‌رنگ نمي‌شوند؛ عشق‌هايي كه حساب و كتابي در كارشان نيست؛ عشق‌هايي كه دوست داشتن در آن معنايي ديگر مي‌دهد؛ هر چه هست براي خودشان نيست؛ براي آن است كه دوستش دارند.

    بعد از چاپ اين مطلب، خيلي‌ها به دفتر روزنامه زنگ زدند، از جمله يكي كه نمي‌شناختمش گله‌اي كرده بود كه اين عشق‌ها تنها در خيال بعضي‌ها هستند و در كتاب‌ها و شايد فيلم‌ها؛ ما كه در جهان واقع چنين چيزي سراغ نداريم.

    وقتي كه اين گله را شنيدم، به ياد ستون كناري افتادم (يادمان نرود را مي‌گويم) كه هفته گذشته چيزي شبيه همين در آن نوشته شده بود؛ با خودم گفتم اگر اين نكته و اين گله را بنويسم شايد امر بر كساني مشتبه شود و بپندارند اينها هم با يكديگر چشم و هم‌چشمي دارند! اين فكر كمي دو دلم كرد اما نكته مطرح شده مهمتر از آن بود كه با چنين خيال‌هايي دست از آن بكشم و به كناري بگذارمش.

    آن فرد گفته بود، اي كاش مي‌توانستم سري به برخي زندگي‌ها بزنم و ببينم در آنجا چه مي‌گذرد؛ جاهايي كه به تعدادي ديوار و چند متر شيشه و پارچه محدود مي‌شوند و تنها نور آنها از چند لامپ آويخته از سقفي كوتاه و دلگير مي‌تراود؛ آنجا كه به اشتباه نامش را خانه گذاشته‌اند؛ آنجا كه تنها كلام‌هاي رد و بدل شده، سلامي سرد است به هنگام ورود مرد يا زن و پاسخي خشك و شايد از سر اجبار و «دست شما درد نكندي» پس از خوردن شامي كه با وجود بخاري كه از آن برمي‌خيزد، در سردي مناسبات آدمك‌ها، در گلو مي‌ماند.

    آري آدمك‌ها، آخر اينان كه چنين مي‌كنند، آدمك هستند؛ مترسك‌هايي با پوست‌هاي خشك و بي‌احساس كه لبخند را هم نمي‌شناسند؛ آنها ديگر به انسان نمي‌مانند؛ آخر انسان كه چنين نمي‌كند؛ با خودش و با آن‌كه زير يك سقف مانده است با او؛ آري زير يك سقف مانده‌اند؛ بيشتر به اجبار مي‌ماند اين كنار هم ماندن و نه كنار هم بودن؛ بيشتر به تحمل مي‌ماند تا زندگي. آنها مانده‌اند، ماندني چون اسارت و نه از سر شوق؛ آنها شايد تنها به اجبار جاي ديگري نداشتن به آن فضاي ميان ديوارهاي سرد برمي‌گردند؛ جايي كه حتي خستگي كار روزانه را از تنشان بيرون نمي‌كند.

    آن فرد گفته بود، مي‌داند كه اين حرف‌ها تلخ اند؛ بسيار تلخ، اما هستند؛ در گوشه‌هايي از همين شهر.

    گفته بود من هم نمي‌خواهم از تلخي‌ها بگويم اما اينها هم قاچ‌هايي هستند از زندگي؛ هر چند فقط نامش زندگي باشد و خودش به واقع زندگي نباشد.

    اينها را كه شنيدم در خود شكستم؛ حس كردم قلبم مي‌خواهد از تپيدن بايستد؛ بغضي چنان سنگين گلويم را فشرد كه تحملش برايم سخت بود؛ با خودم مي‌گفتم آيا همين كنار و اطراف ما كساني هستند كه چنين مي‌پندارند؟ و يا چنين رفتاري را تاب مي‌آورند؟

    آيا مي‌توان اين گونه زندگي كردن را پذيرفت؟

    به قول همان كه اينها را گفته بود، اصلا نام اين مناسبات خشك و بي‌روح را مي‌توان زندگي گذاشت؟

    به اينها كه فكر مي‌كنم مي‌خواهم فرياد بزنم؛ اما نمي‌توانم؛ بغضي چنين سنگين راه بر هر سخني مي‌بندد.

    خداي بزرگ، نمي‌گويم اينها چگونه مي‌توانند با آن‌كه روزي شريك زندگي‌شان بوده چنين كنند!

    نمي‌گويم چگونه مي‌توانند با دل خود كنار بيايند! (البته اگر دلي مانده باشد.)

    نمي‌پرسم چه شده كه اينقدر از آدم بودن دور شده‌اند! اما مي‌پندارم اينها كه خود را اشرف مخلوقات مي‌نامند و اين چنين رفتار مي‌كنند چگونه روزي مي‌توانند در برابر خداوند پاسخگوي رفتارشان باشند؟

    من هم مي‌دانم كه اينها بخشي از زندگي مردم است؛ اما نمي‌خواهم باور كنم كه چنين مناسباتي در اين گوشه و كنار، همين جا كه ما زندگي مي‌كنيم، جريان دارد!

    اگر هم چنين است شايد بايد دست به دعا برداريم؛ شايد بايد نذري و نيازي به درگاه خداي مهربان كنيم كه آنها را به انسانيت‌شان برگرداند. شايد.

    امروز چقدر تلخ نوشتم؛ چقدر از خوبي‌ها، دوستي‌ها و شادي‌ها دور شدم؛ از انسان‌ها فاصله گرفتم و به سوي تلخي‌ها، خشكي‌ها، سردي‌ها و مترسك‌ها روي چرخاندم.

    نمي‌دانم آيا اين كه روشناي روز و گرماي خورشيد، در كنار تاريكي و سرماي شب معنا مي‌گيرد درست است يا نه؛ اگر درست باشد، شايد بعضي وقت‌ها، بد نباشد ذائقه‌مان اين تلخي‌ها را نيز بچشد؛ شايد قدر خوبي‌ها، خنده‌ها، صداقت و يكرنگي و همدلي و همراهي و هم‌آوايي را بيشتر بدانيم.

    شايد به زندگي بيشتر بينديشيم و دقت كنيم و قاچ‌هاي تلخش را با قدري درك و گذشت و انسانيت و صميميت، شيرين‌تر و قابل تحمل كنيم. آخر ما انسانيم و بايد انسان بمانيم.

    منبع : http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100889894054
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.17 ثانیه (39)