نشانههای پایان زندگی زناشویی
طبق آمار از آکادمی روانشناسی امریکا درمورد ازدواج و طلاق، زنان بیشتر از مردان شروعکننده طلاق و جدایی هستند درواقع، در اکثر موارد طلاقهایی که زنان آغازکننده آن بودهاند، مردان گیج و سردرگم متعجبند که اشکال کار کجا بوده است. این به آن خاطر نیست که زنان کمتر از مردان در زندگی زناشویی خود احساس خوشبختی میکنند اما دلیل آن این است که زنان سالهای زیادی را در بدبختی به زندگی خود ادامه میدهند تا جایی که دیگر طاقت نیاورده و اعتراض میکنند. مشاوران ازدواج هشدار میدهند که وجود ارتباط در ازدواج برای بادوام و ماندگار شدن آن حیاتی است. آماری مثل این نشان میدهد که در عدم تمایل به ادامه زندگی زناشویی، زنان زیادی جسارت لازم را دارند و نظراتشان را به همسر خود اعلام میکنند.
بااینحال نشانههایی وجود دارد که بفهمید زندگی زناشوییتان به پایان خود نزدیک است. برای اینکه بفهمید چه زمان در زندگیتان مشکل بهوجود میآید نیاز نیست که فکر بقیه را بخوانید. تشخیص واضحترین و ابتداییترین نشانههایی که زندگیزناشوییتان به مشکل خورده است، میتواند کمکتان کند بموقع زندگیتان را نجات دهید. در زیر به 10 نشانه اشاره میکنیم.
1. نداشتن علایق مشترک. بااینکه برای زوجها طبیعی است بخواهند به دنبال علایق شخصی خودشان باشند اما زمانی میرسد که این فاصله بسیار زیاد و مشخص میشود. زوجها از انجام کارها به همراه هم دست میکشند و زمان بیشتری را جدا از هم میگذرانند. روانشناسان این را نشانه مشخص طلاق میدانند چراکه افراد به دنبال لذتهای خارجی میروند چون نمی توانند آن کیفیات را در ازدواجشان پیدا کنند.
2. رفتارهای انتقادی. رابطه طوری آغاز میشود که دو طرف شدیداً به هم علاقه نشان میدهند و اشکالات همدیگر را بهراحتی میپذیرند. با گذشت زمان، کیفیت ازدواج کاهش مییابد و زوجها به دنبال اشکالات همدیگر میگردند و آنها را به هم متذکر میشوند. این مکانیزم رفتار به آنها این امکان را میدهد احساس عدم ارتباطشان را توجیه کنند و دیگر نخواهند با هم باشند. اگر حس میکنید نمی توانید هیچ کار درستی پیش چشم همسرتان انجام دهید، احتمالاً زمان جدایی نزدیک است.
3. رازها و دروغها. زمانی را به یاد بیاورید که عادت داشتید همه چیز را با هم درمیان بگذارید. همسرانی که دیگر به هم نزدیک نیستند، اطلاعات را از هم پنهان میکنند و حرفهایشان را با همسرشان نمیزنند.
4. اجتناب. بعضیها میگویند از روبهرو شدن و بحث دوری میکنند. اما در همه ازدواجهایی که به پایان خود نزدیک است زمانی میرسد که دیگر بحث کردن ارزش ندارد. این زمانی است که زوج از حرف زدن با هم طفره میروند و خودشان را با کارها و آدمهای دیگر مشغول میکنند تا مجبور نشوند با همسرشان حرف بزنند: چیزهایی مثل تلویزیون و بیشتر وقتها بچهها.
5. نرسیدن به تفاهم. حدود 75 درصد از همه زوجها حداقل در یک مورد مهم هیچوقت به تفاهم نمیرسند. مداوم سر آن موضوع با هم جنگ و جدل میکنند. اگر سر یک موضوع دیگر با هم به اختلاف بخورند، این موضوع را هم وسط میکشند.
6. نبود رابطهجنسی و صمیمیت. برای زوجها عادی است که با گذشت زمان به رکود صمیمیت برسند. اما اگر ماهها و حتی سالها از زمانی که شما دو نفر با هم صمیمی بودید میگذرد، میتوانید این را نشانه وجود مشکل در رابطهتان قلمداد کنید. حتی در ازدواجهای ناپایدار هم صمیمیت جنسی نشاندهنده این است که هنوز میلی به بقای ازدواج وجود دارد. وقتی زوجها دیگر با هم صمیمی نباشند و مشکلی هم با این وضعیت نداشته باشند، میتواند نشانه نزدیک شدن ازدواجشان به نقطه پایان خود باشد.
7. مشکلات مالی. متخصصین گزارش میکنند که بیش از نیمی از زوجها بر سر مسائل مالی با هم بحث و جدل میکنند. شاید پول یک مسئله اصلی نباشد اما میتواند موجب بروز مسائلی که با فردیت، کنترل و خودمختاری و استقلال در ارتباط است، شود.
8. مراقبت نکردن از خود. وقتی بهنظر میرسد همسرتان به خودش نمیرسد، شدیداً نشانه این است که ازدواجتان مراحل انتهایی خود را میگذراند. بهداشت شخصی و رسیدگی به خود بخش مهمی از رابطه است و اگر انجام نگیرد، راهی برای دور کردن کردن طرف مقابل است.
9. فقدان احترام. احترام گذاشتن به یکدیگر در زندگی زناشویی برای ماندگار و بادوام شدن آن امری لازم و ضروری است. وقتی شما یا همسرتان به همدیگر احترام نگذارید، چه با حرف نزدن با همدیگر باشد چه انجام کارهایی که میدانید همسرتان اصلاً دوست ندارد، بدانید که فقط زمینه را برای طلاق مهیا میکنید. در این مورد، زوجها همیشه در انتهای ازدواج احساس گناه میکنند و بچگانه امیدوارند که کارهایشان اینقدر طرفشان را ناراحت بکند که خودش دنبال طلاق برود.
10. خیانت. خیانت همیشه هم به طلاق منجر نمیشود. اما بیشتر ازدواجها بعد از بیوفایی چندان دوامی پیدا نمیکنند. و اگر هم ماندگار شوند، تاثیرات آن کیفیت رابطه و خوشبختی زوج را پایین میآورد. خیلی از زوجهایی که به دنبال طلاق هستند از این راهکار استفاده میکنند.
تغییر رفتار نسبت به همدیگر میتواند بسیار زیرکانه باشد. در گذشته خیلی از مردان و زنان تمایلی به ابراز احساسات و بیان حرفهای خود به همدیگر نداشتند و به دنبال مشاوره هم نمیرفتند چون دوست داشتند زندگی زناشوییشان واقعاً کامل و بیعیب به نظر برسد. با گذشت سالها این "دروغ" دیگر جایی ندارد. بااینحال فشارهای اجتماعی ازدواج و ترس از اینکه طلاق به معنی شکستخوردگی فرد باشد، باعث میشود زوجها کارهایی که برای نشاندادن طلاق انجام میدهند را مخفی کنند تا کمی گناهشان را کمتر کنند. اما اگر از نشانههایی که در مقاله ذکر کردیم را در زندگیتان مشاهده کردید، بدانید که روزهای پایانی زندگی زناشوییتان را میگذرانید و اگر میخواهید زندگیتان را نجات دهید، باید فوراً برای تقویت رابطهتان اقدام کنید.
مردمان
طبق آمار از آکادمی روانشناسی امریکا درمورد ازدواج و طلاق، زنان بیشتر از مردان شروعکننده طلاق و جدایی هستند درواقع، در اکثر موارد طلاقهایی که زنان آغازکننده آن بودهاند، مردان گیج و سردرگم متعجبند که اشکال کار کجا بوده است. این به آن خاطر نیست که زنان کمتر از مردان در زندگی زناشویی خود احساس خوشبختی میکنند اما دلیل آن این است که زنان سالهای زیادی را در بدبختی به زندگی خود ادامه میدهند تا جایی که دیگر طاقت نیاورده و اعتراض میکنند. مشاوران ازدواج هشدار میدهند که وجود ارتباط در ازدواج برای بادوام و ماندگار شدن آن حیاتی است. آماری مثل این نشان میدهد که در عدم تمایل به ادامه زندگی زناشویی، زنان زیادی جسارت لازم را دارند و نظراتشان را به همسر خود اعلام میکنند.
بااینحال نشانههایی وجود دارد که بفهمید زندگی زناشوییتان به پایان خود نزدیک است. برای اینکه بفهمید چه زمان در زندگیتان مشکل بهوجود میآید نیاز نیست که فکر بقیه را بخوانید. تشخیص واضحترین و ابتداییترین نشانههایی که زندگیزناشوییتان به مشکل خورده است، میتواند کمکتان کند بموقع زندگیتان را نجات دهید. در زیر به 10 نشانه اشاره میکنیم.
1. نداشتن علایق مشترک. بااینکه برای زوجها طبیعی است بخواهند به دنبال علایق شخصی خودشان باشند اما زمانی میرسد که این فاصله بسیار زیاد و مشخص میشود. زوجها از انجام کارها به همراه هم دست میکشند و زمان بیشتری را جدا از هم میگذرانند. روانشناسان این را نشانه مشخص طلاق میدانند چراکه افراد به دنبال لذتهای خارجی میروند چون نمی توانند آن کیفیات را در ازدواجشان پیدا کنند.
2. رفتارهای انتقادی. رابطه طوری آغاز میشود که دو طرف شدیداً به هم علاقه نشان میدهند و اشکالات همدیگر را بهراحتی میپذیرند. با گذشت زمان، کیفیت ازدواج کاهش مییابد و زوجها به دنبال اشکالات همدیگر میگردند و آنها را به هم متذکر میشوند. این مکانیزم رفتار به آنها این امکان را میدهد احساس عدم ارتباطشان را توجیه کنند و دیگر نخواهند با هم باشند. اگر حس میکنید نمی توانید هیچ کار درستی پیش چشم همسرتان انجام دهید، احتمالاً زمان جدایی نزدیک است.
3. رازها و دروغها. زمانی را به یاد بیاورید که عادت داشتید همه چیز را با هم درمیان بگذارید. همسرانی که دیگر به هم نزدیک نیستند، اطلاعات را از هم پنهان میکنند و حرفهایشان را با همسرشان نمیزنند.
4. اجتناب. بعضیها میگویند از روبهرو شدن و بحث دوری میکنند. اما در همه ازدواجهایی که به پایان خود نزدیک است زمانی میرسد که دیگر بحث کردن ارزش ندارد. این زمانی است که زوج از حرف زدن با هم طفره میروند و خودشان را با کارها و آدمهای دیگر مشغول میکنند تا مجبور نشوند با همسرشان حرف بزنند: چیزهایی مثل تلویزیون و بیشتر وقتها بچهها.
5. نرسیدن به تفاهم. حدود 75 درصد از همه زوجها حداقل در یک مورد مهم هیچوقت به تفاهم نمیرسند. مداوم سر آن موضوع با هم جنگ و جدل میکنند. اگر سر یک موضوع دیگر با هم به اختلاف بخورند، این موضوع را هم وسط میکشند.
6. نبود رابطهجنسی و صمیمیت. برای زوجها عادی است که با گذشت زمان به رکود صمیمیت برسند. اما اگر ماهها و حتی سالها از زمانی که شما دو نفر با هم صمیمی بودید میگذرد، میتوانید این را نشانه وجود مشکل در رابطهتان قلمداد کنید. حتی در ازدواجهای ناپایدار هم صمیمیت جنسی نشاندهنده این است که هنوز میلی به بقای ازدواج وجود دارد. وقتی زوجها دیگر با هم صمیمی نباشند و مشکلی هم با این وضعیت نداشته باشند، میتواند نشانه نزدیک شدن ازدواجشان به نقطه پایان خود باشد.
7. مشکلات مالی. متخصصین گزارش میکنند که بیش از نیمی از زوجها بر سر مسائل مالی با هم بحث و جدل میکنند. شاید پول یک مسئله اصلی نباشد اما میتواند موجب بروز مسائلی که با فردیت، کنترل و خودمختاری و استقلال در ارتباط است، شود.
8. مراقبت نکردن از خود. وقتی بهنظر میرسد همسرتان به خودش نمیرسد، شدیداً نشانه این است که ازدواجتان مراحل انتهایی خود را میگذراند. بهداشت شخصی و رسیدگی به خود بخش مهمی از رابطه است و اگر انجام نگیرد، راهی برای دور کردن کردن طرف مقابل است.
9. فقدان احترام. احترام گذاشتن به یکدیگر در زندگی زناشویی برای ماندگار و بادوام شدن آن امری لازم و ضروری است. وقتی شما یا همسرتان به همدیگر احترام نگذارید، چه با حرف نزدن با همدیگر باشد چه انجام کارهایی که میدانید همسرتان اصلاً دوست ندارد، بدانید که فقط زمینه را برای طلاق مهیا میکنید. در این مورد، زوجها همیشه در انتهای ازدواج احساس گناه میکنند و بچگانه امیدوارند که کارهایشان اینقدر طرفشان را ناراحت بکند که خودش دنبال طلاق برود.
10. خیانت. خیانت همیشه هم به طلاق منجر نمیشود. اما بیشتر ازدواجها بعد از بیوفایی چندان دوامی پیدا نمیکنند. و اگر هم ماندگار شوند، تاثیرات آن کیفیت رابطه و خوشبختی زوج را پایین میآورد. خیلی از زوجهایی که به دنبال طلاق هستند از این راهکار استفاده میکنند.
تغییر رفتار نسبت به همدیگر میتواند بسیار زیرکانه باشد. در گذشته خیلی از مردان و زنان تمایلی به ابراز احساسات و بیان حرفهای خود به همدیگر نداشتند و به دنبال مشاوره هم نمیرفتند چون دوست داشتند زندگی زناشوییشان واقعاً کامل و بیعیب به نظر برسد. با گذشت سالها این "دروغ" دیگر جایی ندارد. بااینحال فشارهای اجتماعی ازدواج و ترس از اینکه طلاق به معنی شکستخوردگی فرد باشد، باعث میشود زوجها کارهایی که برای نشاندادن طلاق انجام میدهند را مخفی کنند تا کمی گناهشان را کمتر کنند. اما اگر از نشانههایی که در مقاله ذکر کردیم را در زندگیتان مشاهده کردید، بدانید که روزهای پایانی زندگی زناشوییتان را میگذرانید و اگر میخواهید زندگیتان را نجات دهید، باید فوراً برای تقویت رابطهتان اقدام کنید.
مردمان