شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

نعوظ مداوم در شب و اختلال حافظه

  1. با سلام

              من فردی هستم که از زمان بلوغ یعنی حدود 14 سالگی دچار بیماری ناشناخته ای شده ام و تا الان که 28 سالم است هر دارویی را که امتحان کردم و به هر دری زدم و هر روشی تست کردم به نتیجه نرسیدم چون هیچکس و هیچ چیز نتوانسته مرا درمان کند. اگر کسی بتواند مرا درمان کند، بزرگترین لطف ممکن را تا کنون در زندگی این حقیر انجام داده است و صمیمانه قدردانی خواهم کرد. و اما مشکل من:

    حدود 14 سال پیش که 14 سالم بود یک روز در راه مدرسه بدون اینکه حتی ذره ای فکر جنسی یا عامل تحریک کننده ای وجود داشته باشه آلتم نعوظ پیدا کرد و کاملا سیخ شد. این اتفاق هر چند دقیقه یکبار اتفاق میفتاد و آلتم کاملا چوب میشد. همان روز متوجه شدم که انرژیم به شدت تحلیل رفته و بسیار بیحال هستم و همینطور حافظه ام بسیار ضعیف شده. همه اینها درحالی بود که من تا قبل از آن کاملا تندرست و با انرژی و دارای هوش و حافظه بسیار قوی بودم. حافظه ای استثنایی داشتم به طوری که اگر دیگران درسی را با حداقل سه چهار مرتبه تکرار حفظ میکردند من با یک مرتبه حفظ میشدم. اما درست از آن روز تا الان که ۱۴ سال میگذرد من هر روز بیحالم و مرتبا نعوظ بی اختیار در روز و هنگام خواب دارم و الان چند ماهی است که هنگام شب نعوظم دایمی شده است یعنی از زمانی که خوابم شروع میشود تا صبح نعوظ دایمی به من دست میدهد. ولی مسئله این است که آنچه باعث اختلال شدید در زندگیم شده و زندگیم را تباه کرده بیحالی و نعوظ مداوم نیست بلکه ضعف حافظه ست. حافظه ام به قدری ضعیف شده که بعضی موقع میرم خرید یادم میره با ماشین اومدم و با تاکسی برمیگردم. بعضی موقع اسم همکارانی که هر روز باهاشون سرکار دارم را یادم میرود. همیشه هنگام صحبت کردن کلمات در ذهنم فراموش میشوند و بسیار کند و با مکث صحبت میکنم. درس نمیتوانم بخوانم چون با ده بار تکرار انگار یک بار سرسری خوندم. موقعی که بیکار میشوم بی اختیار به نقطه ای نامعلوم خیره میشوم و کاملا مات میشوم. برای پیدا کردن نمکدان در یخچال را باز میکنم و بسیاری از این موارد... حتی با اینکه مسائل مهم را یادداشت میکنم باز هم خیلی از کارهایم یادم میرود و با اینکه شغل راحتی دارم (اپراتور کامپیوتر) باعث اختلال در روند شغلی و زندگی اجتماعیم شده است. این مسئله باعث شده به ازدواج هم فکر نکنم چون به دلیل اختلال حافظه قادر به برقراری ارتباط با شخص دیگر نیستم. در طی این سالها همواره اسیر درمان بوده ام. اوایل با مطالعاتی که انجام دادم احساس میکردم دچار بیماری سیلان منی هستم و تمام داروهای گیاهی که برای این منظور بود یکی یکی تست کردم ولی همه بی تاثیر بود. میل جنسی شدیدی دارم ولی تا همان ۱۴ سالگی که بیماری من شروع شد هیچگونه تجربه جنسی و انزال و استمنا نداشتم با مطالعات فراوان و جستجو در اینترنت گفتم شاید نیاز به تخلیه جنسی دارم و چون در کشوری زندگی میکنم که امکان ارتباط با جنس مخالف مخصوصا در آن سن وجود نداشت شروع به استمنا کردم، اولین استمنا چنان مرا به لذت شدید ارگاسم رساند که مرا معتاد به استمنا کرد. البته ناگفته نماند که آن اوایل مخصوصا بعد از اولین استمنا حالم خوب شد و بلافاصله بعد از استمنا سرحال و با انرژی شدم و نعوظ بی اختیار روزانه ام از بین رفت و حافظه ام به حالت طبیعی برگشت چون یادم میاد با یکی از همکلاسیهایم رفتیم کتابخانه لغت حفظ کنیم و من متوجه شدم به ازای هر ده لغتی که من حفظ میکنم او یک لغت به زور حفظ میکند لذا بعد از مدتی من همینطور به استمنا ادامه دادم ولی دیگر استمنا کردن یا نکردن تاثیری در حالم نداشت و الان سالهاست که این حالت را دارم و نتوانسته ام درمان بشم و این را بگویم که یکی دیگر از علایم این بیماری که نگفتم سرعت انزال و شهوت سیری ناپذیره و بلافاصله بعد از انزال میتوانم فعالیت جنسی را شروع کنم. این درحالی است که آن اوایل بعد از استمنا آلتم به صورت نرمال به تماس حساس شده و نعوظ خود را از دست میداد ولی الان اینگونه نیست و اگر ۳ روز از آخرین استمنا گذشته باشد در یک روز تا ۱۰ بار میتوانم استمنا کنم البته این را هم بگویم که ارگاسم بسیار ضعیف هنگام انزال به وجود میاید و دیگر به آرامش جنسی بعد از انزال نمیرسم ولی حجم منی زیاد است. به انواع و اقسام دکترهای اورولوژی و اعصاب و روان هم مراجعه کردم و گفتم که مشکل اساسی من این ضعف حافظه هست ولی هنوز هیچیک علت بیماری ام را تشخیص نداده اند و داروهای تجویزی درمانم نکرده است. آزمایشاتم هم نورمال بوده. لیست عمده داروهایی که برایم تجویز کرده اند به شرح زیر بوده است

    2- پیراستام
    3-ویتامین B1
    4- ویتامین E
    6-جین سینگ
    7-جینکوتیدی
    8-فیناستراید
    لیست آزمایشها:
    1-  خون و ادرار
    2- نوار مغز و سی تی اسکن مغز
    3-تیروئید
    4-سونوگرافی کلیه و مثانه و بیضتین
    عاجزانه خواهش میکنم کمکم کنید.
     
  2. Darmanjoo نوشته است:
    با سلام

              من فردی هستم که از زمان بلوغ یعنی حدود 14 سالگی دچار بیماری ناشناخته ای شده ام و تا الان که 28 سالم است هر دارویی را که امتحان کردم و به هر دری زدم و هر روشی تست کردم به نتیجه نرسیدم چون هیچکس و هیچ چیز نتوانسته مرا درمان کند. اگر کسی بتواند مرا درمان کند، بزرگترین لطف ممکن را تا کنون در زندگی این حقیر انجام داده است و صمیمانه قدردانی خواهم کرد. و اما مشکل من:

    حدود 14 سال پیش که 14 سالم بود یک روز در راه مدرسه بدون اینکه حتی ذره ای فکر جنسی یا عامل تحریک کننده ای وجود داشته باشه آلتم نعوظ پیدا کرد و کاملا سیخ شد. این اتفاق هر چند دقیقه یکبار اتفاق میفتاد و آلتم کاملا چوب میشد. همان روز متوجه شدم که انرژیم به شدت تحلیل رفته و بسیار بیحال هستم و همینطور حافظه ام بسیار ضعیف شده. همه اینها درحالی بود که من تا قبل از آن کاملا تندرست و با انرژی و دارای هوش و حافظه بسیار قوی بودم. حافظه ای استثنایی داشتم به طوری که اگر دیگران درسی را با حداقل سه چهار مرتبه تکرار حفظ میکردند من با یک مرتبه حفظ میشدم. اما درست از آن روز تا الان که ۱۴ سال میگذرد من هر روز بیحالم و مرتبا نعوظ بی اختیار در روز و هنگام خواب دارم و الان چند ماهی است که هنگام شب نعوظم دایمی شده است یعنی از زمانی که خوابم شروع میشود تا صبح نعوظ دایمی به من دست میدهد. ولی مسئله این است که آنچه باعث اختلال شدید در زندگیم شده و زندگیم را تباه کرده بیحالی و نعوظ مداوم نیست بلکه ضعف حافظه ست. حافظه ام به قدری ضعیف شده که بعضی موقع میرم خرید یادم میره با ماشین اومدم و با تاکسی برمیگردم. بعضی موقع اسم همکارانی که هر روز باهاشون سرکار دارم را یادم میرود. همیشه هنگام صحبت کردن کلمات در ذهنم فراموش میشوند و بسیار کند و با مکث صحبت میکنم. درس نمیتوانم بخوانم چون با ده بار تکرار انگار یک بار سرسری خوندم. موقعی که بیکار میشوم بی اختیار به نقطه ای نامعلوم خیره میشوم و کاملا مات میشوم. برای پیدا کردن نمکدان در یخچال را باز میکنم و بسیاری از این موارد... حتی با اینکه مسائل مهم را یادداشت میکنم باز هم خیلی از کارهایم یادم میرود و با اینکه شغل راحتی دارم (اپراتور کامپیوتر) باعث اختلال در روند شغلی و زندگی اجتماعیم شده است. این مسئله باعث شده به ازدواج هم فکر نکنم چون به دلیل اختلال حافظه قادر به برقراری ارتباط با شخص دیگر نیستم. در طی این سالها همواره اسیر درمان بوده ام. اوایل با مطالعاتی که انجام دادم احساس میکردم دچار بیماری سیلان منی هستم و تمام داروهای گیاهی که برای این منظور بود یکی یکی تست کردم ولی همه بی تاثیر بود. میل جنسی شدیدی دارم ولی تا همان ۱۴ سالگی که بیماری من شروع شد هیچگونه تجربه جنسی و انزال و استمنا نداشتم با مطالعات فراوان و جستجو در اینترنت گفتم شاید نیاز به تخلیه جنسی دارم و چون در کشوری زندگی میکنم که امکان ارتباط با جنس مخالف مخصوصا در آن سن وجود نداشت شروع به استمنا کردم، اولین استمنا چنان مرا به لذت شدید ارگاسم رساند که مرا معتاد به استمنا کرد. البته ناگفته نماند که آن اوایل مخصوصا بعد از اولین استمنا حالم خوب شد و بلافاصله بعد از استمنا سرحال و با انرژی شدم و نعوظ بی اختیار روزانه ام از بین رفت و حافظه ام به حالت طبیعی برگشت چون یادم میاد با یکی از همکلاسیهایم رفتیم کتابخانه لغت حفظ کنیم و من متوجه شدم به ازای هر ده لغتی که من حفظ میکنم او یک لغت به زور حفظ میکند لذا بعد از مدتی من همینطور به استمنا ادامه دادم ولی دیگر استمنا کردن یا نکردن تاثیری در حالم نداشت و الان سالهاست که این حالت را دارم و نتوانسته ام درمان بشم و این را بگویم که یکی دیگر از علایم این بیماری که نگفتم سرعت انزال و شهوت سیری ناپذیره و بلافاصله بعد از انزال میتوانم فعالیت جنسی را شروع کنم. این درحالی است که آن اوایل بعد از استمنا آلتم به صورت نرمال به تماس حساس شده و نعوظ خود را از دست میداد ولی الان اینگونه نیست و اگر ۳ روز از آخرین استمنا گذشته باشد در یک روز تا ۱۰ بار میتوانم استمنا کنم البته این را هم بگویم که ارگاسم بسیار ضعیف هنگام انزال به وجود میاید و دیگر به آرامش جنسی بعد از انزال نمیرسم ولی حجم منی زیاد است. به انواع و اقسام دکترهای اورولوژی و اعصاب و روان هم مراجعه کردم و گفتم که مشکل اساسی من این ضعف حافظه هست ولی هنوز هیچیک علت بیماری ام را تشخیص نداده اند و داروهای تجویزی درمانم نکرده است. آزمایشاتم هم نورمال بوده. لیست عمده داروهایی که برایم تجویز کرده اند به شرح زیر بوده است

    2- پیراستام
    3-ویتامین B1
    4- ویتامین E
    6-جین سینگ
    7-جینکوتیدی
    8-فیناستراید
    لیست آزمایشها:
    1-  خون و ادرار
    2- نوار مغز و سی تی اسکن مغز
    3-تیروئید
    4-سونوگرافی کلیه و مثانه و بیضتین
    عاجزانه خواهش میکنم کمکم کنید.

    باسلام، در مورد کنترل میل جنسی، می توانید با نظر پزشک از قرص سیپروترون استات استفاده کنید.
    این قرص برای كاهش تحريكات جنسى در انحرافات جنسی و درمان آكنه مصرف میشود.
    و برای درمان ابتدا روزی 1 قرص دو بار در روز مصرف می شود. مدت مصرف را پزشک تعیین می کند ولی برای شروع درمان حداقل 20 روز زمان مورد نیاز است و با توجه به نیاز ، پزشک ممکن است زمان مصرف قرص را بیشتر کند.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  3. دوست عزیزم
    امیدوارم که خیلی خیلی زود از تمام حالتهایی که ذکر کردین و باعث آزارتونه رها بشین و روند زندگی زیباتون عادی بشه

    حرفای شما خیلی برای من آشنا بود..شاید فقط یه کم جنسش فرق می کرد. من یه سوال پرسیدم توی یه پست دیگه با عنوان "مشکل نعوذ همیشگی"
    می تونین اونجا رو هم یه نگاه بندازین شاید جوابهایی که دوستان به من دادن یه کمی براتون مفید باشه و راضی تون کنه

    من در حدی نیستم که تشخیصی بدم..خودم خیلی خیلی احتیاج به راهنمایی دارم ولی می تونم جسارت کنم و بگم که مطمئنا دلیل هر بیماری به سیستم عصبی فرد مربوطه. شما دقت کنین کسی که از نظر روحی و روانی در حد عالی و خوبی قرار داره و همه چیزش خوبه..زندگیش خوبه..که اینا همه باعث می شن اعصاب آرومی داشته باشه (شایدم اعصاب آرومه که باعث زندگی خوب و روح و روان نرمال می شه) معمولا کمتر دچار بیماری می شه مخصوصا بیماری های عجیب!
    شاید یه گوشه ی زندگی شما توی یه دوره ای مشکلاتی براتون پیش اومده که سیستم عصبی تون رو بازی داده و نتیجه اش حرفهایی هست که الان شما می زنین و چیزهایی که باعث می شه زندگی آرومی نداشته باشین (همین نعوذ و...)

    فکر می کنم اول از همه باید سیستم عصبی تون رو آرامش و نظم بدین و در مرحله ی دوم یه همدم و یه همراه واسه لحظه لحظه های زندگی تون انتخاب کنین.
    تاثیرش رو خیلی زود خواهید دید..

    آرزو می کنم همیشه شاد باشین و سلامت
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  4. haale نوشته است: دوست عزیزم
    امیدوارم که خیلی خیلی زود از تمام حالتهایی که ذکر کردین و باعث آزارتونه رها بشین و روند زندگی زیباتون عادی بشه

    حرفای شما خیلی برای من آشنا بود..شاید فقط یه کم جنسش فرق می کرد. من یه سوال پرسیدم توی یه پست دیگه با عنوان "مشکل نعوذ همیشگی"
    می تونین اونجا رو هم یه نگاه بندازین شاید جوابهایی که دوستان به من دادن یه کمی براتون مفید باشه و راضی تون کنه

    من در حدی نیستم که تشخیصی بدم..خودم خیلی خیلی احتیاج به راهنمایی دارم ولی می تونم جسارت کنم و بگم که مطمئنا دلیل هر بیماری به سیستم عصبی فرد مربوطه. شما دقت کنین کسی که از نظر روحی و روانی در حد عالی و خوبی قرار داره و همه چیزش خوبه..زندگیش خوبه..که اینا همه باعث می شن اعصاب آرومی داشته باشه (شایدم اعصاب آرومه که باعث زندگی خوب و روح و روان نرمال می شه) معمولا کمتر دچار بیماری می شه مخصوصا بیماری های عجیب!
    شاید یه گوشه ی زندگی شما توی یه دوره ای مشکلاتی براتون پیش اومده که سیستم عصبی تون رو بازی داده و نتیجه اش حرفهایی هست که الان شما می زنین و چیزهایی که باعث می شه زندگی آرومی نداشته باشین (همین نعوذ و...)

    فکر می کنم اول از همه باید سیستم عصبی تون رو آرامش و نظم بدین و در مرحله ی دوم یه همدم و یه همراه واسه لحظه لحظه های زندگی تون انتخاب کنین.
    تاثیرش رو خیلی زود خواهید دید..

    آرزو می کنم همیشه شاد باشین و سلامت

    با سلام و ممنون از حسن نظر و پاسختون. پست مربوط به نعوذ همیشگی رو خونده بودم.
    منظورتونو از آرامش دادن به اعصاب خوب درک نکردم آخه من به اعصابم مسط هستم و از این نظر مشکلی ندارم ولی از لحاظ فکر مشغولی دست خودم نیست و دایم تو فکرم. البته در این مورد موافقم که ممکنه در یه برهه ای از زمان اعصاب و روانم تحریک شده باشه و این مشکل به وجود اومده باشه ولی مسئله اینه که هنوز منشاء روانی این قضیه رو پیدا نکردم. در مورد انتخاب همراه برای زندگی با اینکه حسی قوی نسبت به این موضوع دارم ولی متاسفانه با این وضعیت حافظه امکانش وجود نداره.
    من سالها ذهن خودمو درگیر این سوالات کردم که علت این بیماری چی بود؟ چرا ناگهانی به وجود اومد؟ چه چیزی ممکنه حافظه استثنایی رو تبدیل کنه به یه حافظه در حد آلزایمر اون هم تو سن به این کمی؟ رابطه نعوظ با ضعف حافظه و از بین رفتن اون انرژی فوق العاده چی میتونه باشه؟ چه روش دیگه ای واسه درمان وجود داره؟ آیا باید تا آخر عمر به همین وضعیت بسوزم و بسازم؟  و بسیاری از این سوالات که در مجال این تاپیک نیست.
    به هرحال، الان  تصمیم گرفتم که واسه یه مدت تا اونجا که ممکنه تو زمان حال زندگی کنم چون فکر به آینده باعث میشه که نه تو حال زندگی کنم نه تو آینده. شاید جواب بده...
    در مورد پست آقای همشهری: به دلیل محدودیت در ارسال، با پیام خصوصی جواب دادم که قرص سیپروترون استات را نیز استفاده کرده بودم ولی جواب نداده. به هرحال باز هم ممنونم.
     
  5. دوست عزیزم
    از اینکه حرفهام هرچند از روی کمبود اطلاعاتم توجهتون رو جلب کرد خوشحالم
    شما می فرمایین به اعصابم مسلط هستم ولی فکرم مشغوله و دائم تو فکرم. دوست من بهتون تبریک می گم که به اعصابتون مسلط هستین.. ولی مشغولیت فکریتون پس چی؟ به چی فکر می کنن که همش تو فکرین؟ باید افکارتون رو در اختیار خودتون بگیرین نه اینکه تمام کارها و زندگی تون تحت اختیار افکار همیشه مشغولتون باشه. پیشنهاد من به شما یوگا و مدیتیشن هست. بذارین افکارتون سرچشمه و مسیر و مقصد داشته باشه..نه اینکه به هر سمتی که می خواد بره و شما مدام در فکر باشین..

    فرمودین هنوز منشاء روانی این قضیه رو پیدا نکردین. بهتر نیست به یه روانشناس بالینی مراجعه کنین؟ تا تمام دوران زندگی تون رو پا به پای خودتون بررسی کنه و به نتیجه ی مطلوبی برسین؟

    فرمودین با این وضعیت حافظه امکان انتخاب همراه برای زندگی تون وجود نداره. می شه بگین دلیل و منطقتون برای این حرف چیه؟ شما از فرداتون خبر دارین؟ از کجا می دونین که حضور تواءم با عشق یه نفر دیگه توی زندگی شما که همراه لحظه هاتون هم هست همه چیزو حتی همین وضعیت حافظه تون رو بهبود نمی بخشه؟ توی این دنیا امتحان هرچیز و هرکاری برای آدما مجازه..

    فرمودین که می خوام تو حال زندگی کنم. بهترین کار همینه.
    دوستی دارم که می گه "می خواهم امروز را زندگی کنم"
    شما هم همین کارو بکنین ولی گاه گاهی فکر آینده هم باشین...
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. haale نوشته است: دوست عزیزم
    از اینکه حرفهام هرچند از روی کمبود اطلاعاتم توجهتون رو جلب کرد خوشحالم
    شما می فرمایین به اعصابم مسلط هستم ولی فکرم مشغوله و دائم تو فکرم. دوست من بهتون تبریک می گم که به اعصابتون مسلط هستین.. ولی مشغولیت فکریتون پس چی؟ به چی فکر می کنن که همش تو فکرین؟ باید افکارتون رو در اختیار خودتون بگیرین نه اینکه تمام کارها و زندگی تون تحت اختیار افکار همیشه مشغولتون باشه. پیشنهاد من به شما یوگا و مدیتیشن هست. بذارین افکارتون سرچشمه و مسیر و مقصد داشته باشه..نه اینکه به هر سمتی که می خواد بره و شما مدام در فکر باشین..

    فرمودین هنوز منشاء روانی این قضیه رو پیدا نکردین. بهتر نیست به یه روانشناس بالینی مراجعه کنین؟ تا تمام دوران زندگی تون رو پا به پای خودتون بررسی کنه و به نتیجه ی مطلوبی برسین؟

    فرمودین با این وضعیت حافظه امکان انتخاب همراه برای زندگی تون وجود نداره. می شه بگین دلیل و منطقتون برای این حرف چیه؟ شما از فرداتون خبر دارین؟ از کجا می دونین که حضور تواءم با عشق یه نفر دیگه توی زندگی شما که همراه لحظه هاتون هم هست همه چیزو حتی همین وضعیت حافظه تون رو بهبود نمی بخشه؟ توی این دنیا امتحان هرچیز و هرکاری برای آدما مجازه..

    فرمودین که می خوام تو حال زندگی کنم. بهترین کار همینه.
    دوستی دارم که می گه "می خواهم امروز را زندگی کنم"
    شما هم همین کارو بکنین ولی گاه گاهی فکر آینده هم باشین...


    با سلام و ممنون از پاسختون.
    در مورد اینکه گفتید به چی فکر میکنی، تقریبا میشه گفت به همه چیز فکر میکنم: ارادی هاش مربوط میشه به همین مشکلم و غیر ارادی هاش هم به هرچیزی ممکنه مربوط باشه البته غیر از اوهام. بیشتر افکار مرورگرایانه ست؛ به نظر میرسه به خاطر فکر زیاد، سیستم مغزی به این قضیه عادت کرده و پرش افکار به صورت روال دراومده یا شاید هم یکی از علائم افسردگی مزمنه! نمیدونم واقعاً نمیدونم. فقط اینو میدونم اگه حافظم مثل سابق بشه حتی یک اپسیلون افسردگی در وجود من جایی نخواهد داشت و به خوشحالی بی وصفی خواهم رسید. "یاد باد آن روزگاران یاد باد؛ روزگاری که به یادها و خاطره هام پیوست"
    خودم احساس میکردم دلیل فیزیکی پشت این قضیه وجود داره نه سایکولوژی ولی نورمال بودن تمام آزمایشاتم منو شوکه کرد. در مورد یوگا هم یه مدت کوتاهی از روی کتاب دنبال کردم ولی بعدش ادامه ندادم به خاطر همین قصد دارم بعد از امتحانات این ترم به صورت جدی در کلاس هاش ثبت نام کنم.
    به دو سه تا روانپزشک هم مراجعه کردم ولی خودم خوب متوجه شدم که چیز محکمی دستگیرشون نشده و در نهایت قرص های حافظه مثل جینکوتیدی تجویز میکردن. به دکترهای اورولوژی هم که مراجعه میکنم پس از معاینه تعریف و تمجید میکنند و میگن بیضه هات و سیستم جنسیت آرزوی خیلی هاست و به بهترین وجه داره کار خودشو انجام میده و با ازدواج هورمون های جنسیت تعدیل میشه و ضعف حافظت هم به خاطر افسردگیه و همچین بیماری ای که میگی (ضعف حافظه مرتبط با نعوظ ) نداریم. (ظاهرا هم از این بیماری تو دنیا فقط یه دونه ست اونم من گرفتم چون تو اینترنت هم هرچی شخم زدم مشابه بیماریم وجود نداشت) وقتی بهشون میگم آخه مگه میشه نعوظ بی اختیار طبیعی باشه؟ میگن اتفاقا این نشون میده که سیستم جنسیت کارشو داره خوب انجام میده و در نهایت قرص های ضد افسردگی تجویز میکردن. به نظر میرسه دیگه مراجعه به پزشک فایده ای نداره البته اگه ذره ای نور امید تو این قضیه وجود داشته باشه باز هم به پزشک مراجعه خواهم کرد.

    در مورد ازدواج هم مشکلم فقط و فقط ضعف حافضه ست به عبارت دیگه زمانی از وجود همسرم لذت واقعی خواهم برد که ببینم او هم از وجود من لذت میبرد لذا اگه همسرم از فراموشکاری من معذب بشه دیگه ازدواج شیرینی خودشو از دست میده هرچند شاید ازدواج یکی از هزاران راه نرفته برای رفع مشکل من باشه ولی دوست ندارم یکی دیگه رو به عنوان موش آزمایشگاهی انتخاب کنم و پله موفقیت احتمالی خودم قرار بدم. (البته شاید دید من دید بسته و غلطیه و نیاز به راهنمایی دارم)

    از اینکه واسم وقت میذارید واقعا متشکرم.
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©




.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.23 ثانیه (60)