چگونه روابط عاشقانه جوانانمان را مديريت كنيم
زندگي زيرچتري به نام عشق
دفتر شاعران جهان از گذشتههاي دور تا امروز پر از گفتارها و مضمونها و تصويرهاي عاشقانه است. اگر عشق را از تجربه ذهني و عيني بشر حذف كنيم، لااقل هنر و ادبيات زيان بسيار خواهد ديد. دنيايي كه امروز در آن زندگي ميكنيم، آكنده از ستايش و تقديس عشق است. قصهها عشق را خورشيد پرفروغ آسمان مهآلود زندگي آدمها، آدمهاي تنهاي دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم، نشان ميدهند.
كودكان از خردسالي در داستانها و فيلمهاي كارتوني در معرض تصويري از مفهوم علاقه مفرط ميان يك مرد و يك زن قرار ميگيرند و آن را به ذهن ميسپارند. نوجوانان در خيالاتشان روياي عشقهاي رمانتيك فيلمهاي سينمايي را ميپرورانند و خود را در نقش قهرمان يك داستان دلكش عاشقانه تصور ميكنند و جواني ايستگاهي است كه به نظر ميرسد در آن عشق منتظر هر كسي است. مفهومي كه تا پيش از اين در ذهن فرد با خيال و رويا و قصه پيوند خورده بود، اكنون در واقعيت زندگي تجربه ميشود.
عشق آرمانگرايي را در وجود عاشقان زنده ميكند، نوعي ميل رسيدن به كمال كه گويي در يكي شدن با ديگري ـ معشوق ـ محقق ميشود. چنان است كه انگار آن كه دل از عاشق ربوده است، تكهاي گمشده از وجود اوست. تكهاي گمشده از جورچين زندگي عاشق كه در همان نگاه اول پيدا ميشود و با يكي شدن تكههاي جدا از هم خوشبختي سر ميرسد و زندگي شيرين ميشود.
عشق اگرچه مضمون هميشگي آثار هنرمندان و شاعران بوده، اما در طول زمان به گونههايي مختلف در زندگي آدمها متبلور شده است. تنها در دورههاي اخير است كه عشق به صورت عام به عنوان مبنا و اساسي براي تشكيل خانواده از سوي همگان پذيرفته شده و به شكل الگويي براي همسريابي درآمده است.
در گذشته تشكيل خانواده به عنوان بخشي از سنت زندگي اجتماعي، فرآيندها و رسوم و مقتضيات خاص خودش را داشت. خانواده حكم حياتيترين نهاد جامعه را داشت و از جوانان انتظار ميرفت آنچنان كه بزرگترها صلاح ميدانند و طبق برنامهاي كه از پيش تدوين شده است، اقدام به تشكيل خانواده كنند.
بسياري از دختران و پسران جوان پيش از ازدواج حتي درست و حسابي همديگر را نميديدند و البته فرصت آشنايي و شكلگيري عشق رمانتيك هم پيش نميآمد. ازدواج پيوند 2 خانواده بود و بزرگترهاي 2 خانواده همه مقدمات و ضروريات براي ازدواج 2 جوان را فراهم ميكردند.
ازدواج در گذشته پيوند دو نقش اجتماعي بود. نقش مردي كه وظيفه نانآوري و مديريت خانواده را به عهده داشت و زني كه مسوول تدبير امور خانه، فرزندآوري و تربيت فرزندان بود. انتظارات زن و مرد در خانوادهايي كه براساس پيوند اين دو نقش شكل ميگرفت، محدود به ايفاي وظايفي ميشد كه جامعه براي هر يك از اين دو نقش در نظر گرفته بود. فرديت زن و مرد در اين جريان چندان اهميتي نداشت و بنابراين روابط عاطفي و عاشقانه ميان زن و مرد آنچنان كه امروز در نظر داريم، در نهاد خانواده روزگاران گذشته ضروري و معمول نبود. در اين تصوير، خانواده خوب خانوادهاي بود كه در آن مرد با موفقيت از عهده تامين مخارج زندگي برآيد و زن از هنر خانهداري بهرهاي داشته باشد و در نهايت خانواده بتواند فرزنداني خوب و كارا تربيت كند.
در زندگي امروز ماست كه خيال عشق رمانتيك خواب از سر جوانها ربوده است و ازدواج ايدهآل براي بسياري از جوانان ازدواجي است كه بر پايه عشقي رمانتيك شكل بگيرد. در رواج اين گرايش به عشق رمانتيك، هاليوود و باليوود و به طور كلي فيلمهاي سينمايي و رمانهاي عامهپسند تاثيري تعيينكننده داشتهاند.
در فيلمهاي سينمايي عشقي، هميشه احساس و علاقه آتشين يك مرد و يك زن نسبت به هم به شكلي خيالانگيز و آرماني و دلچسب تصوير ميشود و بسياري از جوانان در روياهايشان خود را در نقش زنان و مردان عاشقپيشه داستان فيلم تصور ميكنند و در زندگي واقعي به دنبال تكه گمشدهشان ميگردند. تصويري از مرد يا زني كه عاشقش خواهند شد در ذهن ميپرورانند و آدمها را از پشت عينك اين تصوير ميبينند و ارزيابي ميكنند.
عشق رمانتيك در غالب موارد در يك دوره كوتاه و پس از آشنايي محدود شكل ميگيرد. عشق با هجران معنا مييابد و هميشه فاصلهاي بين عاشقان وجود دارد و آنها خود را به آب و آتش ميزنند تا با رسيدن به وصال اين فاصله را از ميان بردارند.
ميگويند «عشق كور است». در تجربه عاشقي خيالات و تصورات زيباي متاثر از فيلمها و داستانهاي عاشقانه، اميال جنسي و عاطفي و خلاصه همه چيز دست به دست هم ميدهند تا عاشق تصويري از معشوق در ذهن خود بسازد هم قامت خيالات آرمانياش از موجودي كه به او عشق ميورزد. موجودي ذهني كه با واقعيتها و محدوديتهاي آدمهاي واقعي فاصله بسيار دارد. هر چه فاصله ميان عاشق و معشوق بيشتر باشد، اين تصورات و خيالات رمانتيك و غيرواقعي شدت بيشتري مييابند و فرد عاشق بيشتر و بيشتر در آتش عشق معشوقي اينچنين خوب و كامل و همه چيز تمام ميسوزد.
اما آن هنگام كه پس از تحمل هجران و فشاندن اشك و برآوردن آه، عاشقان به وصال يكديگر ميرسند، عشق رمانتيك روي ديگر خود را مينماياند. عاشقان با واقعيت وجود همديگر آشنا ميشوند. واقعيتي كه پر از نقطه ضعفها، محدوديتها و نقصهاست. فاصله واقعيت معشوق از خيالات و تصورات ذهني عاشق، اينجا خود را نشان ميدهد. مواجهه با زندگي روزمره آدمها را از دنياي مهآلود و دلانگيز عاشقي جدا ميكند، واقعيت هجوم ميآورد و موجودي كه تا پيش از اين در ذهن عاشقان كامل و بينقص مينمود، اكنون همچون هر انسان ديگري به چشم ميآيد كه در كنار خوبيها، نقاط آزاردهندهاي هم در شخصيت او هست.
ازدواج بر مبناي عشق رمانتيك دشواريهاي ديگري را نيز براي عاشقان پديد ميآورد. احساس و عاطفه شديد 2 نفر نسبت به يكديگر، انتظارات عاطفي بسيار گستردهاي را نيز به همراه ميآورد كه با انتظاراتي كه زنان و مردان خانوادههاي دوران پيشين از يكديگر دارند قابل مقايسه نيست. اين چشمداشتهاي عاطفي عميق و در عين حال گسترده، آسيبپذيري ساختار خانوادهاي كه بر مبناي عشق رمانتيك شكل گرفته را نيز افزايش ميدهد. كوتاهي هر يك از طرفين اين رابطه در برآوردن چشمداشتهاي عاطفي طرف مقابل، منجر به بروز رنجشها و دلخوريهاي شديد خواهد شد و اينچنين است كه عشق رمانتيك ميتواند با گذشت زماني اندك به نفرت تبديل شود.
تجربه عشق رمانتيك از تجربيات فراگير دوران ماست كه بسختي ميتوان در زندگي شخصي نيز از آن چشمپوشي كرد، اما بنا كردن نهاد خانواده تنها بر پايه عشق رمانتيك نيز آسيبهايي به بار ميآورد كه در بسياري از موارد بسختي جبران ميشوند.
آيا راهحل آن است كه به شيوههاي همسرگزيني سابق رجوع كنيم؟ اين شيوهها در جايگاه خود همچنان به شكلي محدودتر از گذشته رايجاند و كاركردهاي خاص خود را نيز دارند، اما روشن است كه بخش عظيمي از جوانان امروز جامعه ايران زير بار اين شيوه همسرگزيني نخواهند رفت. زمانه عوض شده و نيازها و سلايق و سبك زندگي آدمها نيز تغيير كرده است. جوانان ميخواهند خودشان انتخاب كنند و تجربه عشق رمانتيك نيز برايشان جذابيت
دارد.
تجربه عشق در جواني ميتواند با ياري همدلانه بزرگترهاي خانواده تعديل شود. جوانان تشكيل زندگي مشترك بدون وجود علاقه به طرف مقابل را نخواهند پذيرفت، اما پدران و مادران ميتوانند نه با نفي هرگونه تجربه عاشقانه فرزندانشان، بلكه با گفتوگوي همدلانه و يادآوري اين نكته كه هيچكس، حتي فردي كه دل از آنها ربوده است، كامل و بيعيب و نقص نيست، خيالات و تصورات غيرواقعي عشق رمانتيك را تعديل كنند. باور به اين واقعيت ميتواند از آسيبهاي احتمالي تشكيل خانواده بر پايه عشق رمانتيك نيز بكاهد.
منبع : جام جم آنلاین
زندگي زيرچتري به نام عشق
دفتر شاعران جهان از گذشتههاي دور تا امروز پر از گفتارها و مضمونها و تصويرهاي عاشقانه است. اگر عشق را از تجربه ذهني و عيني بشر حذف كنيم، لااقل هنر و ادبيات زيان بسيار خواهد ديد. دنيايي كه امروز در آن زندگي ميكنيم، آكنده از ستايش و تقديس عشق است. قصهها عشق را خورشيد پرفروغ آسمان مهآلود زندگي آدمها، آدمهاي تنهاي دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم، نشان ميدهند.
كودكان از خردسالي در داستانها و فيلمهاي كارتوني در معرض تصويري از مفهوم علاقه مفرط ميان يك مرد و يك زن قرار ميگيرند و آن را به ذهن ميسپارند. نوجوانان در خيالاتشان روياي عشقهاي رمانتيك فيلمهاي سينمايي را ميپرورانند و خود را در نقش قهرمان يك داستان دلكش عاشقانه تصور ميكنند و جواني ايستگاهي است كه به نظر ميرسد در آن عشق منتظر هر كسي است. مفهومي كه تا پيش از اين در ذهن فرد با خيال و رويا و قصه پيوند خورده بود، اكنون در واقعيت زندگي تجربه ميشود.
عشق آرمانگرايي را در وجود عاشقان زنده ميكند، نوعي ميل رسيدن به كمال كه گويي در يكي شدن با ديگري ـ معشوق ـ محقق ميشود. چنان است كه انگار آن كه دل از عاشق ربوده است، تكهاي گمشده از وجود اوست. تكهاي گمشده از جورچين زندگي عاشق كه در همان نگاه اول پيدا ميشود و با يكي شدن تكههاي جدا از هم خوشبختي سر ميرسد و زندگي شيرين ميشود.
عشق اگرچه مضمون هميشگي آثار هنرمندان و شاعران بوده، اما در طول زمان به گونههايي مختلف در زندگي آدمها متبلور شده است. تنها در دورههاي اخير است كه عشق به صورت عام به عنوان مبنا و اساسي براي تشكيل خانواده از سوي همگان پذيرفته شده و به شكل الگويي براي همسريابي درآمده است.
در گذشته تشكيل خانواده به عنوان بخشي از سنت زندگي اجتماعي، فرآيندها و رسوم و مقتضيات خاص خودش را داشت. خانواده حكم حياتيترين نهاد جامعه را داشت و از جوانان انتظار ميرفت آنچنان كه بزرگترها صلاح ميدانند و طبق برنامهاي كه از پيش تدوين شده است، اقدام به تشكيل خانواده كنند.
بسياري از دختران و پسران جوان پيش از ازدواج حتي درست و حسابي همديگر را نميديدند و البته فرصت آشنايي و شكلگيري عشق رمانتيك هم پيش نميآمد. ازدواج پيوند 2 خانواده بود و بزرگترهاي 2 خانواده همه مقدمات و ضروريات براي ازدواج 2 جوان را فراهم ميكردند.
ازدواج در گذشته پيوند دو نقش اجتماعي بود. نقش مردي كه وظيفه نانآوري و مديريت خانواده را به عهده داشت و زني كه مسوول تدبير امور خانه، فرزندآوري و تربيت فرزندان بود. انتظارات زن و مرد در خانوادهايي كه براساس پيوند اين دو نقش شكل ميگرفت، محدود به ايفاي وظايفي ميشد كه جامعه براي هر يك از اين دو نقش در نظر گرفته بود. فرديت زن و مرد در اين جريان چندان اهميتي نداشت و بنابراين روابط عاطفي و عاشقانه ميان زن و مرد آنچنان كه امروز در نظر داريم، در نهاد خانواده روزگاران گذشته ضروري و معمول نبود. در اين تصوير، خانواده خوب خانوادهاي بود كه در آن مرد با موفقيت از عهده تامين مخارج زندگي برآيد و زن از هنر خانهداري بهرهاي داشته باشد و در نهايت خانواده بتواند فرزنداني خوب و كارا تربيت كند.
در زندگي امروز ماست كه خيال عشق رمانتيك خواب از سر جوانها ربوده است و ازدواج ايدهآل براي بسياري از جوانان ازدواجي است كه بر پايه عشقي رمانتيك شكل بگيرد. در رواج اين گرايش به عشق رمانتيك، هاليوود و باليوود و به طور كلي فيلمهاي سينمايي و رمانهاي عامهپسند تاثيري تعيينكننده داشتهاند.
در فيلمهاي سينمايي عشقي، هميشه احساس و علاقه آتشين يك مرد و يك زن نسبت به هم به شكلي خيالانگيز و آرماني و دلچسب تصوير ميشود و بسياري از جوانان در روياهايشان خود را در نقش زنان و مردان عاشقپيشه داستان فيلم تصور ميكنند و در زندگي واقعي به دنبال تكه گمشدهشان ميگردند. تصويري از مرد يا زني كه عاشقش خواهند شد در ذهن ميپرورانند و آدمها را از پشت عينك اين تصوير ميبينند و ارزيابي ميكنند.
عشق رمانتيك در غالب موارد در يك دوره كوتاه و پس از آشنايي محدود شكل ميگيرد. عشق با هجران معنا مييابد و هميشه فاصلهاي بين عاشقان وجود دارد و آنها خود را به آب و آتش ميزنند تا با رسيدن به وصال اين فاصله را از ميان بردارند.
ميگويند «عشق كور است». در تجربه عاشقي خيالات و تصورات زيباي متاثر از فيلمها و داستانهاي عاشقانه، اميال جنسي و عاطفي و خلاصه همه چيز دست به دست هم ميدهند تا عاشق تصويري از معشوق در ذهن خود بسازد هم قامت خيالات آرمانياش از موجودي كه به او عشق ميورزد. موجودي ذهني كه با واقعيتها و محدوديتهاي آدمهاي واقعي فاصله بسيار دارد. هر چه فاصله ميان عاشق و معشوق بيشتر باشد، اين تصورات و خيالات رمانتيك و غيرواقعي شدت بيشتري مييابند و فرد عاشق بيشتر و بيشتر در آتش عشق معشوقي اينچنين خوب و كامل و همه چيز تمام ميسوزد.
اما آن هنگام كه پس از تحمل هجران و فشاندن اشك و برآوردن آه، عاشقان به وصال يكديگر ميرسند، عشق رمانتيك روي ديگر خود را مينماياند. عاشقان با واقعيت وجود همديگر آشنا ميشوند. واقعيتي كه پر از نقطه ضعفها، محدوديتها و نقصهاست. فاصله واقعيت معشوق از خيالات و تصورات ذهني عاشق، اينجا خود را نشان ميدهد. مواجهه با زندگي روزمره آدمها را از دنياي مهآلود و دلانگيز عاشقي جدا ميكند، واقعيت هجوم ميآورد و موجودي كه تا پيش از اين در ذهن عاشقان كامل و بينقص مينمود، اكنون همچون هر انسان ديگري به چشم ميآيد كه در كنار خوبيها، نقاط آزاردهندهاي هم در شخصيت او هست.
ازدواج بر مبناي عشق رمانتيك دشواريهاي ديگري را نيز براي عاشقان پديد ميآورد. احساس و عاطفه شديد 2 نفر نسبت به يكديگر، انتظارات عاطفي بسيار گستردهاي را نيز به همراه ميآورد كه با انتظاراتي كه زنان و مردان خانوادههاي دوران پيشين از يكديگر دارند قابل مقايسه نيست. اين چشمداشتهاي عاطفي عميق و در عين حال گسترده، آسيبپذيري ساختار خانوادهاي كه بر مبناي عشق رمانتيك شكل گرفته را نيز افزايش ميدهد. كوتاهي هر يك از طرفين اين رابطه در برآوردن چشمداشتهاي عاطفي طرف مقابل، منجر به بروز رنجشها و دلخوريهاي شديد خواهد شد و اينچنين است كه عشق رمانتيك ميتواند با گذشت زماني اندك به نفرت تبديل شود.
تجربه عشق رمانتيك از تجربيات فراگير دوران ماست كه بسختي ميتوان در زندگي شخصي نيز از آن چشمپوشي كرد، اما بنا كردن نهاد خانواده تنها بر پايه عشق رمانتيك نيز آسيبهايي به بار ميآورد كه در بسياري از موارد بسختي جبران ميشوند.
آيا راهحل آن است كه به شيوههاي همسرگزيني سابق رجوع كنيم؟ اين شيوهها در جايگاه خود همچنان به شكلي محدودتر از گذشته رايجاند و كاركردهاي خاص خود را نيز دارند، اما روشن است كه بخش عظيمي از جوانان امروز جامعه ايران زير بار اين شيوه همسرگزيني نخواهند رفت. زمانه عوض شده و نيازها و سلايق و سبك زندگي آدمها نيز تغيير كرده است. جوانان ميخواهند خودشان انتخاب كنند و تجربه عشق رمانتيك نيز برايشان جذابيت
دارد.
تجربه عشق در جواني ميتواند با ياري همدلانه بزرگترهاي خانواده تعديل شود. جوانان تشكيل زندگي مشترك بدون وجود علاقه به طرف مقابل را نخواهند پذيرفت، اما پدران و مادران ميتوانند نه با نفي هرگونه تجربه عاشقانه فرزندانشان، بلكه با گفتوگوي همدلانه و يادآوري اين نكته كه هيچكس، حتي فردي كه دل از آنها ربوده است، كامل و بيعيب و نقص نيست، خيالات و تصورات غيرواقعي عشق رمانتيك را تعديل كنند. باور به اين واقعيت ميتواند از آسيبهاي احتمالي تشكيل خانواده بر پايه عشق رمانتيك نيز بكاهد.
منبع : جام جم آنلاین