شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

احساس وجود دو نفر دیگر در درون خود

  1. سلام به همه ی دوستان
    متن زیر رو که عین گفته های یه پسر 22 ساله هست براتون میذارم تا لطف کنید و نظراتتون رو بفرمایید . پیشاپیش ممنون

    { به هركي ميگم باور نميكنه ولي من شايد رواني باشم
    ولي من توي خودم بجز خودم 2 نفر ديگه هم هستند
    يكي هميشه ديدگاه منفي رو بهم ميده يكي مثبت
    و خودم اون وسط به حرف هاي اين دوتا گوش ميدم
    تا الان كه شديد اون ديدگاه منفي رو سركوب كرديم به هر روش
    ولي انگار باز زنده ميشه ديگه داره به جايي ميرسه كه من و ديدگاه مثبتم به ذل امديم
    و فقط سكوت اختيار مي كنيم
    درون من برعكس ظاهرم يك جنگي هست كه هيچكي نمي تونه اون رو ببينه و اصلا تصور كنه كه اينجور جنگي توي من هست
    تا حالا هم با هيچكي صحبت نكردم }

    ایشون باید الان چه کنند ؟ ( مراجعه به روانشناسو خودم میدونم )
    کسی از شما دوستان تجربه ی مشابهی داشته که اطلاعاتشونو در اختیار من هم بگذارد ؟
    ایا ایشون بیمارند یا طبیعیه این موضوع ؟
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  2. سلام دوست عزیز همیشه در زندگی به یاد داشته باشید د رهیچ موردی از زندگی برای خود رای صادر نکنید این کار باعث میشود استرس کمتری داشته باشید در ضمن در این مورد به روان شناس سپس در صورت لزوم با نظر پزشک خود به روان پزشک مراجعه کنید خوشحال میشم نتیجه را به اطلاع دوستان برسانید
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  3. یک اختلال تجزیه ای مزمن وجود دارد به نام اختلال شخصیت چند گانه که همراه با یک رویداد (اغلب آزار جنسی یا جسمی در دوران کودکی می باشد) بیماران دو یا چند شخصیت در درون خود دارند به طوریکه هرگاه یکی از آنها بروز پیدا کند چنان بر نگرش ها و رفتارها و تصویر شخص از خود تاثیر می گذارد که گویی فرد هرگز شخصیت دیگری نداشته است.

    تشخیص :

    تشخیص مستلزم وجود حدالاقل دو حالت شخصیتی متمایز است . شخصیت اصلی عموما نسبت

    به شخصیت های دیگر نا آگاه بوده و آنها را به خاطر نمی آورد. تعداد متوسط شخصیت ها بین 5 تا 10 است. معمولا 2 یا 3 شخصیت در زمان تشخیص مشهود بوده و بقیه در سیر درمان کشف می شوند. تغییر از یک شخصیت به شخصیت دیگر غالبا به صورت ناگهانی رخ می دهد. بعضی از شخصیت ها ممکن است نسبت به برخی از جنبه های شخصیت های دیگر آگاهی داشته باشند. هر شخصیت دارای مجموعه ی خاطرات و تداعی عای مختص به خود بوده و عموما هرکدام اسم یا جزییات متفاوتی دارند. این شخصیت ها ممکن است از جنس ها، سنین، یا نژادهای متفاوتی باشند.ممکن است یک یا چند مورد از این شخصیت ها دارای نشانه های یک اختلال روانپزشکی باشند ( اختلال خلق، شخصیت )


    همه گیر شناسی

    1- در 5 درصد بیماران روانپزشکی رخ می دهد.

    2- در زنان شایع تر از مردان است.

    3- در اواخر نوجوانی و دوران جوانی شایع تر است.

    4- در بستگان زیستی درجه اول افراد مبتلا شایع تر است.

    5- تا دو سوم بیماران اقدام به خودکشی می کنند.

    سبب شناسی

    1- آزار جنسی و روان شناختی شدید در دوران کودکی

    2- عدم حمایت از سوی افراد مهم زندگی فرد

    3- صرع ممکن است وجود داشته باشد.

    4- رد کردن علل طبی


    تشخیص های افتراقی

    1- اسکیزوفرنی : اعتقاد این بیماران مبنی بر داشتن هویت های متفاوت یا کنترل شدن توسط دیگران یک باور هذیانی است؛ از طرف دیگر اختلال تفکر صوری و تباهی اجتماعی بیماران روان گسیخته آنها را از مبتلایان به اختلال شخصیت چند گانه متمایز می کند .

    2- تمارض : مشکل ترین تشخیص افتراقی است. وجود یک نفع ثانویه ی آشکاراحتمال تمارض را افزایش می دهد. مصاحبه با کمک دارو به این افتراق کمک می کند.

    3- اختلال شخصیت مرزی : عدم ثبات مشخص خلق، رفتارو روابط بین فردی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است تابلوی هویت تجزیه ای را تقلید کند.

    4- اختلال دوقطبی یا چرخه های سریع : شخصیت های مجزا و متفاوت وجود ندارد.

    5- اختلال نورولوژیک : علایم صرع کانونی پیچیده بیش از سایر این گونه اختلالات به علایم اختلال هویت تجزیه ای شبیه است.

    سیر و پیش آگاهی

    هرچه شیوع اختلال تجزیه ای زودتر باشد پیش آگهی آن بدتر است. این اختلال مزمن ترین و شدیدترین اختلال های تجزیه ای است. میزان اختلال در عملکرد بیمار بسته به تعداد، نوع و از زمان شخصیت های گوناگون تا شدید تغییر می کند. عموما بهبودی ناقص است.

    یکی از کاربران گرامی هم قبلا به این موضوع اشاره ای داشتن با مراجعه به لینک زیر میتونید این مطالب رو ببینید.

    http://www.roham.ws/web/ftopict-9210.html
     
    تشکر شده توسط : 9 کاربر
  4. دوست محترم قطعا این موردی که تعریف کردید طبیعی نیست. اگر این فرد می خواهد از این مشکل به راحتی خارج شه باید اول بپذیره که مشکل داره و نیاز به کمک داره. در ضمن به نظر نمی رسه بیماری پیش پاافتاده ای باشه. اما نگران نباشید هر مشکلی چاره ای داره.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  5. دوستان ضمن تشکر از راهنمایی ها ی با ارزشتون ایشون كاملا نرمال هستن و هميشه هم يك نواخت و معمولي گفته ی خودشونو میذارم تا بیشتر متوجه بشید و راهنمایی کنید :

    { فقط گاهي عصباني ميشم يك دنده و لجباز ميشم كه همه به نظر من موقع عصبانيت اينجورين وگر نه اگه وقت عصبانيت رو 10 درصد بگيريم من 90 درصد كاملا يك نواخت هستم
    و اصلا بگيد چند حالت داشته باشم اينجوري نيستم
    من اين چيزي كه ميگم درون من هست و من دقيقا اون وسط نقش قاضي رو دارم كه ادم مثبت يك حرف ميزنه ادم منفي يك حرف و من قضاوت ميكنم
    هميشه هم سعي ميكنم به هر بهانه ي الكي حق رو بدم به ادم مثبته
    مثال ميزنم
    مثلا كسي كه دوسش دارم يك كاري ميكنه دل من ميرنجه ادم منفي كلي دليل و چي و چي مياره كه از قصد يا هر چيز ديگه اي اين كارو كرده يا دوستم نداره ولي ادم مثبت ميگه شايد سهوان بوده و كلي شايد ديگه و اخرين دليل محكمش هم اينه كه تو دوسش داري

    من اينجوريم وگر نه اصلا شخصيت ظاهريم تغيير نميكنه
      فقط توي خودم جنگي به پا ميشه  }

    ممنون که وقت میذارید .
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. سلام

    این حالت میتونه به این دلیل هم باشه که توی جامعه ما خیلی این رو بهمون تلقین میکنن

    همون قضیه نفس اماره و لوامه اگر اشتباه ننوشته باشم.
    توی فیلمای ما ،توی کارتون های بچه ها ،توی حرفای والدین .... همیشه گفته میشه
    توی فیلما که تا دلتون لخواد مخصوصاً ناه رمضان که میشه نمیدونم چرا همه چند شخصیتی میشن
    توی کارتون یه فرشته همش رو شونه بچه خوب هست  و یک دیو روی شونه بچه شرور و شیطون

    والدین همیشه میگن باز کار بد کردی شیطون رفت توی جلدت ، شیطون گولت زد وگرنه تو که خوبی !

    اینا همه به مرور زمان ملکه ذهن بچه میشه یه جوری با این موارد خو میگیره
    به خودش تلقین میکنه .

    باید با این فرد صحبت کرد باید متوجهش کنید که انسان قدرت  انجام کار خوب و بد رو داره و این وجدان هست که گاهی از درون انسان مانع انجام کاری میشه یا تشویق به اون میکنه.

    باید خودش،شخصیتش و وجدانش رو بشناسه تا از این فکر خارج بشه

    بعید نیست گاهی برای توجیه کارای نادرستی  که انجام میده و یا برای دلگرمی خودش هنگامی که کار شایسته ای رو انجام میده و از طرف اطرافیان مورد تشویق قرار نمیگیره  ،وجود این دو نفر رو درونش حس میکنه.

    امیدوارم هر چه زودتر توجیه بشه که این چشم و گوش فقط برای 1 نفر هست و اونم فقط خودش هست.

    پیروز باشید
     
    تشکر شده توسط : 6 کاربر
  7. باسلام به دوست عزيز.دقيقآ ميفهمم چي ميگي.من توسنين 20-24 گرفتار اين مسئله بودم.هميشه دچاردوگانگي ارزشي ميشدم.وآدمكي چندشخصيتي درون خودايجادكرده بودم واسم تصميم نهايي رو ميگرفت.هنوز هم نتونستم بطوركامل اين آدمك روشكست بدم.اما خداروشكرخيلي كمترميتونه واسم تصميم بگيره.ودارم كم كم نابودش ميكنم.خيلي نگران اين موضوع نباش.تو خيلي بهترازاطرافيانت ميفهمي واينكه ديگران واسه جواب دادن خيلي سوال ها دلايلي ميارن كه قانع كننده نيست.بهت پيشنهاد ميكنم كه ازمطالعه كتاب هايي كه فكرومحدود ميمنه بپرهيز.سعي نكن كه ازآنچه كه مطالعه ميكني يا ميبيني يا باهاش برخورد ميكني روش تعصب كاذب نشون بدي.تو همه ي مشكلت اينكه همه ي آدم ها واست مهمترازخودتوهستن.شك توروداغون ميكنه.اگه ميبيني كه داري به مسئله اي شك ميكني.راحت ومحترمانه شكتو بگو.نزار همهي دنيات توي دلت اتفاق بيفته...
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  8. asila نوشته است: سلام به همه ی دوستان
    متن زیر رو که عین گفته های یه پسر 22 ساله هست براتون میذارم تا لطف کنید و نظراتتون رو بفرمایید . پیشاپیش ممنون

    { به هركي ميگم باور نميكنه ولي من شايد رواني باشم
    ولي من توي خودم بجز خودم 2 نفر ديگه هم هستند
    يكي هميشه ديدگاه منفي رو بهم ميده يكي مثبت
    و خودم اون وسط به حرف هاي اين دوتا گوش ميدم
    تا الان كه شديد اون ديدگاه منفي رو سركوب كرديم به هر روش
    ولي انگار باز زنده ميشه ديگه داره به جايي ميرسه كه من و ديدگاه مثبتم به ذل امديم
    و فقط سكوت اختيار مي كنيم
    درون من برعكس ظاهرم يك جنگي هست كه هيچكي نمي تونه اون رو ببينه و اصلا تصور كنه كه اينجور جنگي توي من هست
    تا حالا هم با هيچكي صحبت نكردم }

    ایشون باید الان چه کنند ؟ ( مراجعه به روانشناسو خودم میدونم )
    کسی از شما دوستان تجربه ی مشابهی داشته که اطلاعاتشونو در اختیار من هم بگذارد ؟
    ایا ایشون بیمارند یا طبیعیه این موضوع ؟



    ایا این فرد که ابن دو را در وجود خود حس میکند صداهایی هم میشنود؟مثلا صدا به اون بگه که برو این کارو بکن.یا این که فقط احساس می کند؟
     
  9. asila نوشته است: دوستان ضمن تشکر از راهنمایی ها ی با ارزشتون ایشون كاملا نرمال هستن و هميشه هم يك نواخت و معمولي گفته ی خودشونو میذارم تا بیشتر متوجه بشید و راهنمایی کنید :

    { فقط گاهي عصباني ميشم يك دنده و لجباز ميشم كه همه به نظر من موقع عصبانيت اينجورين وگر نه اگه وقت عصبانيت رو 10 درصد بگيريم من 90 درصد كاملا يك نواخت هستم
    و اصلا بگيد چند حالت داشته باشم اينجوري نيستم
    من اين چيزي كه ميگم درون من هست و من دقيقا اون وسط نقش قاضي رو دارم كه ادم مثبت يك حرف ميزنه ادم منفي يك حرف و من قضاوت ميكنم
    هميشه هم سعي ميكنم به هر بهانه ي الكي حق رو بدم به ادم مثبته
    مثال ميزنم
    مثلا كسي كه دوسش دارم يك كاري ميكنه دل من ميرنجه ادم منفي كلي دليل و چي و چي مياره كه از قصد يا هر چيز ديگه اي اين كارو كرده يا دوستم نداره ولي ادم مثبت ميگه شايد سهوان بوده و كلي شايد ديگه و اخرين دليل محكمش هم اينه كه تو دوسش داري

    من اينجوريم وگر نه اصلا شخصيت ظاهريم تغيير نميكنه
      فقط توي خودم جنگي به پا ميشه  }

    ممنون که وقت میذارید .


    دوست عزيز asila خوبه که شما پيگير هستين...

    همونطور که خودتون گفتين می دونين که لازم هست ايشون به مشاور روانشناس مراجعه کنند.

    در حين مراجعه به مشاور هم لازم هست که شما کتاب هايی را مطالعه کنین تا بتونین با همراهی مشاور مشکل رو تشخيص داده و راه حل رو با هم پيدا کنيد.

    برخی فکر می کنند که مشاور روانشناس قرار هست مشکل را تشخيص دهد و راه حل ارائه دهد، ولی اينطور نيست.

    فرمول روانشناسی مثل فرمول های رياضی در کتاب هايی نوشته شده است شما با بيان دقيق مشکل خود به همراهی مشاور، متغيرها را در فرمول قرار می دهيد و با همراهی هم مسئله را حل کرده و راه حل را پيدا می کنيد. اينجا نقش مشاور فقط به اين دليل مهم است که به استفاده از آن فرمول ها اشراف دارد و وارد است.

    پس يادمان باشد که نه مشاور را دست کم بگيريم که فکر کنيم با خواندن کتاب می توانيم مشکل خود را حل کنيم و نه از مشاور توقع زيادی داشته باشيم که بتواند يک لقمه آماده برای ما تهيه ببيند. لازم است که از مشاور کمک بگيريم تا با هم برای مشکل راه حلی پيدا کنيم شايد هم در نهايت با کمک مشاور اين خود ما هستيم که راه حل را ارائه می دهيم.

    حال به ايشان و به خود شما پيشنهاد می کنم که کتاب "وضعيت آخر " نوشته دکتر تامس آ. هريس را مطالعه کنيد تا شخصيت های درون خود را شناخته و طريقه برخورد با آنها را در کتاب "ماندن در وضعيت آخر " جستجو کنيد.

    شاداب باشيم و آگاه در هوشياری

    ژاسينا
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  10. JaSina نوشته است:
    asila نوشته است: دوستان ضمن تشکر از راهنمایی ها ی با ارزشتون ایشون كاملا نرمال هستن و هميشه هم يك نواخت و معمولي گفته ی خودشونو میذارم تا بیشتر متوجه بشید و راهنمایی کنید :

    { فقط گاهي عصباني ميشم يك دنده و لجباز ميشم كه همه به نظر من موقع عصبانيت اينجورين وگر نه اگه وقت عصبانيت رو 10 درصد بگيريم من 90 درصد كاملا يك نواخت هستم
    و اصلا بگيد چند حالت داشته باشم اينجوري نيستم
    من اين چيزي كه ميگم درون من هست و من دقيقا اون وسط نقش قاضي رو دارم كه ادم مثبت يك حرف ميزنه ادم منفي يك حرف و من قضاوت ميكنم
    هميشه هم سعي ميكنم به هر بهانه ي الكي حق رو بدم به ادم مثبته
    مثال ميزنم
    مثلا كسي كه دوسش دارم يك كاري ميكنه دل من ميرنجه ادم منفي كلي دليل و چي و چي مياره كه از قصد يا هر چيز ديگه اي اين كارو كرده يا دوستم نداره ولي ادم مثبت ميگه شايد سهوان بوده و كلي شايد ديگه و اخرين دليل محكمش هم اينه كه تو دوسش داري

    من اينجوريم وگر نه اصلا شخصيت ظاهريم تغيير نميكنه
      فقط توي خودم جنگي به پا ميشه  }

    ممنون که وقت میذارید .


    دوست عزيز asila خوبه که شما پيگير هستين...

    همونطور که خودتون گفتين می دونين که لازم هست ايشون به مشاور روانشناس مراجعه کنند.

    در حين مراجعه به مشاور هم لازم هست که شما کتاب هايی را مطالعه کنین تا بتونین با همراهی مشاور مشکل رو تشخيص داده و راه حل رو با هم پيدا کنيد.

    برخی فکر می کنند که مشاور روانشناس قرار هست مشکل را تشخيص دهد و راه حل ارائه دهد، ولی اينطور نيست.

    فرمول روانشناسی مثل فرمول های رياضی در کتاب هايی نوشته شده است شما با بيان دقيق مشکل خود به همراهی مشاور، متغيرها را در فرمول قرار می دهيد و با همراهی هم مسئله را حل کرده و راه حل را پيدا می کنيد. اينجا نقش مشاور فقط به اين دليل مهم است که به استفاده از آن فرمول ها اشراف دارد و وارد است.

    پس يادمان باشد که نه مشاور را دست کم بگيريم که فکر کنيم با خواندن کتاب می توانيم مشکل خود را حل کنيم و نه از مشاور توقع زيادی داشته باشيم که بتواند يک لقمه آماده برای ما تهيه ببيند. لازم است که از مشاور کمک بگيريم تا با هم برای مشکل راه حلی پيدا کنيم شايد هم در نهايت با کمک مشاور اين خود ما هستيم که راه حل را ارائه می دهيم.

    حال به ايشان و به خود شما پيشنهاد می کنم که کتاب "وضعيت آخر " نوشته دکتر تامس آ. هريس را مطالعه کنيد تا شخصيت های درون خود را شناخته و طريقه برخورد با آنها را در کتاب "ماندن در وضعيت آخر " جستجو کنيد.

    شاداب باشيم و آگاه در هوشياری

    ژاسينا


    سلام
    دوست عزیز ، اقای ژاسینا من به دلایلی از همراهی ایشون در مراکز مشاوره معذورم اما میتونم این کتابا رو بخونم و به خودشم توصیه کنم که بخونه ؛ من فقط یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر کرده که ایا تنها زندگی کردن به مدت چند سال میتونه باعث این مشکلات بشه ؟ چون چند سالی میشه که ایشون تنها زندگی میکنن اما خوب من فکر میکردم چون سرش به درس و کاره اصلا نباید تنهایی رو حس کنه اما خودش معتقده کمبود عاطفی و احساسی داره ایا کمبود عاطفی باعث این مشکل میشه ؟

    ممنون از راهنمایی همه ی دوستان ، بی نهایت سپاس گذارم از جواب هایی که دادین
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  11. asila نوشته است:
    JaSina نوشته است:
    asila نوشته است: دوستان ضمن تشکر از راهنمایی ها ی با ارزشتون ایشون كاملا نرمال هستن و هميشه هم يك نواخت و معمولي گفته ی خودشونو میذارم تا بیشتر متوجه بشید و راهنمایی کنید :

    { فقط گاهي عصباني ميشم يك دنده و لجباز ميشم كه همه به نظر من موقع عصبانيت اينجورين وگر نه اگه وقت عصبانيت رو 10 درصد بگيريم من 90 درصد كاملا يك نواخت هستم
    و اصلا بگيد چند حالت داشته باشم اينجوري نيستم
    من اين چيزي كه ميگم درون من هست و من دقيقا اون وسط نقش قاضي رو دارم كه ادم مثبت يك حرف ميزنه ادم منفي يك حرف و من قضاوت ميكنم
    هميشه هم سعي ميكنم به هر بهانه ي الكي حق رو بدم به ادم مثبته
    مثال ميزنم
    مثلا كسي كه دوسش دارم يك كاري ميكنه دل من ميرنجه ادم منفي كلي دليل و چي و چي مياره كه از قصد يا هر چيز ديگه اي اين كارو كرده يا دوستم نداره ولي ادم مثبت ميگه شايد سهوان بوده و كلي شايد ديگه و اخرين دليل محكمش هم اينه كه تو دوسش داري

    من اينجوريم وگر نه اصلا شخصيت ظاهريم تغيير نميكنه
      فقط توي خودم جنگي به پا ميشه  }

    ممنون که وقت میذارید .


    دوست عزيز asila خوبه که شما پيگير هستين...

    همونطور که خودتون گفتين می دونين که لازم هست ايشون به مشاور روانشناس مراجعه کنند.

    در حين مراجعه به مشاور هم لازم هست که شما کتاب هايی را مطالعه کنین تا بتونین با همراهی مشاور مشکل رو تشخيص داده و راه حل رو با هم پيدا کنيد.

    برخی فکر می کنند که مشاور روانشناس قرار هست مشکل را تشخيص دهد و راه حل ارائه دهد، ولی اينطور نيست.

    فرمول روانشناسی مثل فرمول های رياضی در کتاب هايی نوشته شده است شما با بيان دقيق مشکل خود به همراهی مشاور، متغيرها را در فرمول قرار می دهيد و با همراهی هم مسئله را حل کرده و راه حل را پيدا می کنيد. اينجا نقش مشاور فقط به اين دليل مهم است که به استفاده از آن فرمول ها اشراف دارد و وارد است.

    پس يادمان باشد که نه مشاور را دست کم بگيريم که فکر کنيم با خواندن کتاب می توانيم مشکل خود را حل کنيم و نه از مشاور توقع زيادی داشته باشيم که بتواند يک لقمه آماده برای ما تهيه ببيند. لازم است که از مشاور کمک بگيريم تا با هم برای مشکل راه حلی پيدا کنيم شايد هم در نهايت با کمک مشاور اين خود ما هستيم که راه حل را ارائه می دهيم.

    حال به ايشان و به خود شما پيشنهاد می کنم که کتاب "وضعيت آخر " نوشته دکتر تامس آ. هريس را مطالعه کنيد تا شخصيت های درون خود را شناخته و طريقه برخورد با آنها را در کتاب "ماندن در وضعيت آخر " جستجو کنيد.

    شاداب باشيم و آگاه در هوشياری

    ژاسينا


    سلام
    دوست عزیز ، اقای ژاسینا من به دلایلی از همراهی ایشون در مراکز مشاوره معذورم اما میتونم این کتابا رو بخونم و به خودشم توصیه کنم که بخونه ؛ من فقط یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر کرده که ایا تنها زندگی کردن به مدت چند سال میتونه باعث این مشکلات بشه ؟ چون چند سالی میشه که ایشون تنها زندگی میکنن اما خوب من فکر میکردم چون سرش به درس و کاره اصلا نباید تنهایی رو حس کنه اما خودش معتقده کمبود عاطفی و احساسی داره ایا کمبود عاطفی باعث این مشکل میشه ؟

    ممنون از راهنمایی همه ی دوستان ، بی نهایت سپاس گذارم از جواب هایی که دادین


    درود

    اسيلای عزيز لازم نيست شما ايشون رو همراهی کنی.

    ايشون لازم هست که خودش به تنهايی به مشاور مراجعه کنه.

    و باز لازم نيست که شما اين کتاب ها رو برای ايشون بخونی.

    لازم هست که ايشون خودش اين کتاب ها رو بخونه.

    شما هم برای خودت بخونشون.

    شاداب باشين دوستان
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  12. Anyone



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    با تشکر از ایجاد کننده و پاسخ دهندگان عزیز و محترم

    سوالی داشتم : اگر این فرد در دورن خود دو شخصیت بد را احساس کند چه طور ؟ تا جایی که متوجه شدم معمولن مشکلاتی که دوستان فرمدند منجر به وجود شخصیت های مثبت و منفی در فرد میگردد که به نوعی خود فرد در جهت خنثی سازی انها حرکت می کند اما اگر شخصت ها همگی از نمونه بد و یا خوب باشند چه طور ؟ بازم مشکلی از روان است ؟
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  13. Anyone نوشته است: با تشکر از ایجاد کننده و پاسخ دهندگان عزیز و محترم

    سوالی داشتم : اگر این فرد در دورن خود دو شخصیت بد را احساس کند چه طور ؟ تا جایی که متوجه شدم معمولن مشکلاتی که دوستان فرمدند منجر به وجود شخصیت های مثبت و منفی در فرد میگردد که به نوعی خود فرد در جهت خنثی سازی انها حرکت می کند اما اگر شخصت ها همگی از نمونه بد و یا خوب باشند چه طور ؟ بازم مشکلی از روان است ؟


    دوستم شما هم اون کتاب رو که معرفی کردم بخونی خوبه.

    در روانشناسی، انسان ها از لحاظ  ديد نسبت به خود و ديگران به چهار دسته تقسيم می شوند:

    - همه بدند من هم بدم.
    - همه خوبند من بدم.
    - همه بدند من خوبم.
    - همه خوبند من هم خوبم.

    هر گاه بتوانيم به اين ديدگاه آخر دست پيدا کنيم زندگی بسيار خوبی خواهيم داشت.

    اما از لحاظ چند شخصيتی در درون خود و اينکه کدام خوب است و کدام بد؛ آقای تامس هريس بر اساس نظريه اريک برن در کتاب "وضعيت آخر" افکار را ناشی از ديدگاه کودک و والدين و تفکر بالغ امروز خود فرد معرفی می کند.

    اين افکار در درون ذهن فرد در حال کشمکش هستند و وضعيت آخر وضعيتی است که شما می توانيد به عنوان فرد بالغ عمل کنيد.

    شاداب باشيم و آگاه در هوشياری

    ژاسينا
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  14. باسلام و تشکر از همه توضیحاتی که دوستان دادن.اما فراموش نشه که بیماری های روانی مانند اسکیزوفرنی را هم نباید نادیده گرفت.که میتواند وجود شخصیتهای بیگانه را در فرد ایجاد کند.
    اگر دوستان مایل بودند من یک مصاحبه با مریض اسکیزوفرن را حتما برایتان خواهم اورد(مریضی که خودم از نزدیک دیدیم) و البته اگر اقای دکتر صادقی اجازه بدهند.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.41 ثانیه (96)