با سلام.
نمیدونم چرا اخیرا دچار حالت خاصی از خستگی شده ام.
صبح که حدودا" ساعت 6 بیدار میشوم صبحانه مختصری میخورم (چند عدد خرما و ا لیوان شیر و موز) و سرکار میروم تا ظهر حدودساعت 2 (بدلیل نوع کار خاص من) ، ذهنم بطور دائم و بی وقفه درحال محاسبه است. و فرصت خوردن و استراحت ندارم. بعد از ساعت 2 کارم کمتر میشود و ساعت نزدیک 3 ناهاری میخورم . حدودا ساعت 4 از محل کار به خانه برمیگردم.معمولا بعد از 40 دقیقه رانندگی به منزل میرسم.
وقتی منزل رسیدم عموما بین 2 الی 2.30 میخوابم ولی حتی وقتی بیدار میشوم باز هم حالت خستگی و بی حالی دارم و این حال اغلب تا 1 ساعت بعد بیداری هم با من است.
قبلا اینطور نبودم حتی هنگامی که سرباز بودم و فشار فیزیکی و...بیشتری بر من بود ، باز هم ظهر هاد نمیخوابیدم و مداوم تا شب بیدار بودم.
شایان ذکر است که اگر عصر 2 الی 3 ساعت نخوابم ،شب حدودای ساعت 9 الی 10 سر درد میگیرم و قاطی میکنم و هرچی فکر منفی به ذهنم میاد.
* تغذیه و ساعت کاری ام رو تقریبا دقیق گفتم ؛ حدس زدم شاید در راهنمایی کمک بکند؛سیگار هم نمیکشم.
*در مورد کارم هم باید بگویم که اصلا بهش علاقه ندارم و مرتبط با توانایی هام و مطالعات قبلی و تحصیلاتم نیست ، توانایی هایم بسیار بیشتر از کارم است و بارها خواسته ام استعفا بدهم ولی بدلیل عدم امنیت شغلی در کشور جرات نکرده ام.
*بطور کلی در زندگی انگیزه و حس انجام هر کاری که قبلا دوست داشتم (ورزش-برنامه نویسی-یادگیری و ...) رو هم از دست داده ام. حس میکنم فقط دارم زندگی ام رو سپری میکنم و عمرم داره هدر میره.
راهکار چیست ؟ دلیل پزشکی یا روانی میتواند داشته باشد ؟
نمیدونم چرا اخیرا دچار حالت خاصی از خستگی شده ام.
صبح که حدودا" ساعت 6 بیدار میشوم صبحانه مختصری میخورم (چند عدد خرما و ا لیوان شیر و موز) و سرکار میروم تا ظهر حدودساعت 2 (بدلیل نوع کار خاص من) ، ذهنم بطور دائم و بی وقفه درحال محاسبه است. و فرصت خوردن و استراحت ندارم. بعد از ساعت 2 کارم کمتر میشود و ساعت نزدیک 3 ناهاری میخورم . حدودا ساعت 4 از محل کار به خانه برمیگردم.معمولا بعد از 40 دقیقه رانندگی به منزل میرسم.
وقتی منزل رسیدم عموما بین 2 الی 2.30 میخوابم ولی حتی وقتی بیدار میشوم باز هم حالت خستگی و بی حالی دارم و این حال اغلب تا 1 ساعت بعد بیداری هم با من است.
قبلا اینطور نبودم حتی هنگامی که سرباز بودم و فشار فیزیکی و...بیشتری بر من بود ، باز هم ظهر هاد نمیخوابیدم و مداوم تا شب بیدار بودم.
شایان ذکر است که اگر عصر 2 الی 3 ساعت نخوابم ،شب حدودای ساعت 9 الی 10 سر درد میگیرم و قاطی میکنم و هرچی فکر منفی به ذهنم میاد.
* تغذیه و ساعت کاری ام رو تقریبا دقیق گفتم ؛ حدس زدم شاید در راهنمایی کمک بکند؛سیگار هم نمیکشم.
*در مورد کارم هم باید بگویم که اصلا بهش علاقه ندارم و مرتبط با توانایی هام و مطالعات قبلی و تحصیلاتم نیست ، توانایی هایم بسیار بیشتر از کارم است و بارها خواسته ام استعفا بدهم ولی بدلیل عدم امنیت شغلی در کشور جرات نکرده ام.
*بطور کلی در زندگی انگیزه و حس انجام هر کاری که قبلا دوست داشتم (ورزش-برنامه نویسی-یادگیری و ...) رو هم از دست داده ام. حس میکنم فقط دارم زندگی ام رو سپری میکنم و عمرم داره هدر میره.
راهکار چیست ؟ دلیل پزشکی یا روانی میتواند داشته باشد ؟