تعريف اراده
‹‹ اراده
-e)erada(ت ع.ا راده –اراده )عبارت است از : 1-خواستن 2-خواست ، ميل ، قصد ، آهنگ 3-‹‹ تص -›› اخگري از آتش محبت درقلب كه سالك را مستعد دواعي حقيقت مي سازد .4-(روان-.)عبارت است از حاصل جمع نيروي ذاتي صبورذهني (ادراكات ، انفعالات )5-(فد)شوق شديد نفس كه مستطيع عمل است وآن حالتي است نفساني كه پس از تصوروتصديق به سود يا زيان امري وشوق بدان پيدا مي شود وبلافاصله بعد از آن عمل بدني شروع مي گردد .سد آهنين ، عزم وجزم استوار، خواست وقصد محكم ومردانه .
اراده داشتن: dastan –(-e)erada[ع-ف] (مص ل.)1-صاحب عزم واراده بودن ، داشتن توانايي اعمال نظروبرسرعقيدة خود ايستادن
2-قصد كردن ، آهنگ كردن
اراده كردن : e-kardan [ع.-ف](مص.ل.)عزم كردن ، تصميم گرفتن .1
اراده كردن : قصد كردن ، آهنگ كردن ، مقصود داشتن . 2
اراده : مص .(ع)‹‹ اراده ›› (ار.د).ارادت : خواستن ، طلب كردن ، دوست داشتن ، ‹‹ خواست ،ميل ، قصد ، آهنگ ›› ونيزارادت درفارسي بمعني دلبستگي واعتقاد واخلاص ودوستي بي ريا گفته مي شود .3
اراده : قال الرضا (ع): الابداع والاراده والمشيه اسماء ثلاثه ومعناها واحد : يقدرالاشياء بحكمته ويدبراختلافها بارادته .صفتي كه حالت مخصوصي را درآدمي ايجاد مي كند كه ازاوفعل مخصوص صادرمي شود ودرحقيقت اراده تعلق مي گيرد .به چيز معدوم كه آنرابوجودوحصول بياورد وچنانچه درآيه شريفه : انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون .ميلي است كه از پس اعتقاد برسود ونفع پيدا مي شود واراده عبارت ازمطالبه قلب است غذاي روح را از طبيب نفس.
اراده قانع كردن نفس است ازمرادات خود ورونمودن است براوامر خدا وراضي شدن برآن وگفته اند :
اراده اخگري است از آتش دوستي درقلب كه اقتضا مي كند اجابت كردن دواعي نفس را .4
اراده عبارت است از قدرت استدلال ، تصميم گيري وعمل كردن .به اين معنا كه اگر شخص بتواند از عهده انجام كاري برآيد به يقين ظرفيت واستعداد اجراي آن كار را داشته است .اگر اتومبيلي حركت مي كند ترديدي نيست كه از امكان حركت برخوردار بوده است .5 اراده بستگي كامل با وضع جسمي وروحي فرد دارد .البته ترديدي نيست كه درهرشخص ظرفيت اراده به مقدارتقريبا مساوي ومعين وجود دارد واين ديگر بردارنده آن است كه از اين گنجينه چه مقدارتوشه برگيرد وچگونه آن را به مصرف رساند.پس وظايف ما را دراين مورد مي توان به اين ترتيب خلاصه كرد :
-اكتشاف اراده اي كه دراعماق وجود ما قراردارد …
-اراده كشف شده را ازصافي گذراند وآن را از اراده هاي كاذبي كه مارا گمراه مي سازد جدا كرد وبه آن جلاداد .(مثلا فرق است بين اراده وسماجت بيهوده ).
-آنگاه آن اراده راباتمرين هاي خاص از رخوت وسستي بيرون كشاند ووارد مرحله عمل نمود.6
رابطه تمركز فكرواراده
‹‹تمركز فكرحالتي ذهني است كه درآن يكي ازمشاهدات يا محفوظات فرد ، متناسب با موقعيت مكاني وزماني درمحور ومركز فعاليت هاي رواني وبه تبع آن فعاليت هاي رفتاري وي قرار مي گيرد وفكرمورد تمركز با اراده فرد مطابقت دارد ومطيع تمايل اوست.›› پس طبق تعريف، تمركز فكر تابعي از اراده است يعني فرد ، خود، آن فكر را براي تمركز برگزيده است وچنين نيست كه فكر خاص خود را به فردتحميل نمايد وبصورت فكر سركش درذهن اوجريان يابد .نمونه بارزچنين تفكري درافرادي كه دستخوش وسواس فكري هستند ديده مي شود .دراينان تفكر خود بخود شروع مي شود بي آنكه درانتخاب آن نقشي داشته باشند وحتي عليرغم ناخرسندي اينان ادامه مي يابد .پس اولين ملاك درتمركز فكراين است كه تمركز فكراز ارادة فرد تبعيت نمايد يعني اراده فردمحتواي فكررا برگزيند . ملاك دوم درتشخيص يك تمركز فكرحقيقي، آن است كه فرد بتواند بررفتار وجزئيات رفتاري خويش آگاهي داشته باشد ؛ به عبارت بهتر موضوع فكر ورفتار اوبا همديگر مطابقت كامل داشته باشد وبه موازات هم سيرنمايند .
تمركز فكر دونوع است : تمركز ارادي وتمركز فكر غيرارادي .اگر انسان قلبا مشتاق وعلاقه مند به مسأله اي باشد ، بدون نياز به آگاهي ارادي ونظارت برفكر ورفتارخود، توانايي خود را درانجام آن به كار مي گيرد .درچنين وضعيتي علاقه جانشين اراده مي شود ، لذا تمركز فكر غيرارادي است .اين نوع تمركز ، انرژي كمتري تلف مي كند .اگر انسان عليرغم علاقه خود بخواهد كاري را انجام دهد بايد از تمركز فكرارادي استفاده كند تا بتواند سستي ها وافكار طرد كننده را كناربزند .
اين دونوع تمركز ممكن است بواسطه عوامل وفاكتورهايي تغييريابند وبه يكديگر تبديل شوند .اگر درتمركز فكر ارادي فرد عليرغم علاقه اش دركاري به موفقيت برسد بتدريج به آن كار علاقه مند مي شود واين باعث افزايش تمركز بلاواسطه فرد بركارش مي گردد .بطوركلي مهم اين است كه تمركز فكر بايد تابعي ازاراده وخواست آدمي باشد .7
تضعيف اراده
اراده از منطق واستدلال آدمي نشأت مي گيرد اما منطق واستدلال دربرابراصل گريز از رنج وگرايش به لذت متزلزل مي شود .اين اصل چنان عميق درانسان ريشه مي دواند كه فرد غالبا عليرغم حكم منطق وعقل واراده اش تسليم لذتي آني مي شود .پس پيش مي آيد كه اراده آدمي تضعيف وكورگردد .درچنين موقعيتي اراده آدمي قرباني يك هيجان زودگذر مي شود كه سرآغاز ومنشأ آن ،تصوروانديشه رسيدن به يك لذت است .زماني كه هيجان آغازشود ، اراده بسيارتضعيف مي گردد ورفتاربوسيله هيجان هدايت مي شود وبراي جلوگيري از اين كار بايد درهمان آغاز، هيجان را خنثي نمود.اگر فرد قدرت تمركز ارادي خوبي داشته باشد ، مي تواند فكري را كه ميل به لذت را دراوبرانگيخته به كناري زده ، فكر ديگري را برگزيند وجانشين نمايد .
بيماريهاي اراده
‹‹ سرخوش –افسرده ››
اين دسته از بيماريها همراه با اختلالهاي هيجاني يا تأثرزاست وحالتهاي مانند افسردگي ، سرخوشي ، اضطراب وانگيزش –پذيرش بوجود مي آورند وداراي ويژگيهاي زيرنيز مي باشند :
الف )ادواري بودن :افسردگي جاي خود را به سرخوشي وبرعكس مي دهد . بين اين دو حالت فاصله هاي متنوعي وجود دارد ودوام هر حالت از دوتا ده ماه به طول مي انجامد .
ب)وجود فاصله بهبود رواني : درفاصله بين دوحمله مرضي ، بيماركاملاسالم وبهنجار مي باشد ومي تواند به كارهاي جاري زندگي بپردازد .
ج)حفظ وحدت شخصيت : بيمار يگانگي ووحدت شخصيت خود را مانند برخي از بيماري هاي رواني از دست نمي دهد .بيماري رواني ‹‹ سرخوشي-افسردگي ›› يا ‹‹ پسيكوزهاي تأثرزا›› درزنها بيش از مردان مشاهده مي شود ودرماههاي خرداد وتيرومرداد شيوع بيشتري دارد . اين بيماريها بيش از بلوغ كمياب ، هنگام بلوغ وجواني فراواني وبا پيشرفت سن بيشتر مي شود بطوري كه حداكثر شيوع بيماري بين 45تا 50 سالگي است .
‹‹ اسكيزوفرني ››
اسكيزوفرني از دولغت يوناني ‹‹ اسكيزو›› به معناي جدايي واز هم پاشيدگي و‹‹ قرن›› به معناي مغزمشتق شده است وعبارت است ازجدايي يا از هم پاشيدگي درشخصيت فرد ؛ شايد جدايي از واقعيت نام بهتري براي آن باشد ، زيرا شخص غالبا به دوراز دنياي خارج ودردنياي كوچك خود زندگي مي كند .
اسكيزوفرني معمولترين نوع پسيكوزاست وبيش از همه درانديشه شخص اختلال بوجود مي آورد ؛ زيرا عقايد وافكار عجيب وغريب دراو ايجاد مي كند .اسكيزوفرني درهمه افراد يكسان نيست وناسازگاريهايي است كه درنتيجه وضع رواني بيمار نسبت به جهان ومردم پديد آمده است .غالبا پس ازبلوغ درجوانها آغاز مي شود ودربيماراختلالهاي عاطفي ،هوشي ، رفتاري ونيز اختلال اساسي درارتباط با واقعيت ها وايجاد مفاهيم بوجود مي آيد .اين بيماري از 15تا 35 سالگي ميان جوانان شيوع دارد اما قبل از 15سالگي وبعد از 45 سالگي بسيار اندك است بدين جهت اسكيزوفرني را ‹‹ جنون جواني ›› خوانده اند .8
‹‹ بلولر›› عوارض اسكيزوفرني را به دودسته اصلي وثانوي تقسيم نموده است :
عوارض اصلي : 1-اختلال درانديشه 2-اختلال درعواطف 3-تضاد وترديد 4-گوشه گيري ودرخود فرورفتگي 5-اختلال درتوجه ودقت .
عوارض ثانوي :1-اوهام وخيالات 2-تخيلات وافكار زيان آور.9
وسواس
وسواس يكي ازشايعترين اختلالات عصبي است كه نه تنها درجامعه ما ، بلكه درهمه جوامع بشري از متمدن وغيرمتمدن بطورآشكار ونهان وجود دارد .از لحاظ نسبت مبتلايان دربين گروه بيماران عصبي بايد يادآورشويم كه بيشترين گروه بيماران عصبي دچار اضطراب وتشويش هستند وپس از آن رقم وسواسي هاست كه دومين گروه مبتلايان را تشكيل مي دهند .همه ناراحتي هاي عصبي ، آرام وقراررا سلب مي كنند ولي هيچكدام از آنها چون وسواس جنبه طرد ورد اجتماعي ندارد ، درمواردي به بيماراني برمي خوريم كه حتي فرزندان شيرخوار خود را طرد كرده وحاضر به نگهداري وپرستاري آنها نشده اند .
تعريف وسواس : واژه وسواس obsession (وسواس فكري )ازكلمه لاتين obsidere به معناي ‹‹ محاصره ›› آمده است .10
وسواس به همان گونه كه ازنامش برمي آيد بيماري ويژه اي است كه ويژگي بارز آن وسوسه انگيزي يا حالت وسواس است .دراصطلاح اهل لغت حديث نفس است .يعني كلامي كه درباطن انسان است ونيرويي بي ريشه ولي قوي كه به امر ونهي انسان ، وا داشتن اوبه ارتكاب عملي يا بازداشتن اواز انجام دادن امري مي پردازد .
دربرخي از آيات قرآن ، وسواس به معني افكار بيهوده ومضري است كه درذهن خطورمي كند ودرصورت تحقق و وقوع خارجي درمي يابيم كه امري باطل وبيهوده بوده است.قاموس قرآن آن را به معني حديث نفس گرفته وكلامي از باطن خواه ازسوي شيطان وخواه از خود انسان .تفسير مجمع البيان وسواس را از وسوسه دانسته است وآن ، خواندن به سوي چيزي است باصداي آهسته وتفسيرالميزان وسوسه را به معني آن چيزي مي داند كه باطن ودرونش با اوسخن گويد.
تعريف وسواس وارتباط وسواس بااراده :توصيف بيماري وسواس –اجباري ازتاريخ معرفي اوليه آن توسط اسكيرول 11 در1838 تاكنون تغييري نيافته است .يك سيمپتوم 12 وسواسي معمولا به صورت زيرتعريف مي شود : ‹‹يك ايده ، فكر ، تصور، احساي يا حركت مكرر13 يا مضر14 كه با نوعي احساس اجبار وناچاري ذهني 15 وعلاقه به مقاومت دربرابرآن همراه است .بيمار متوجه بيگانه بودين اين حادثه نسبت به شخصيت خود بوده وازغيرعادي بودن ونابهنجار بودن رفتار خود آگاه است .16 براي مثال دراينگو نه مواقع فرد سالم چنين حكمي صادرمي كند : پس اراده انسان كجا رفته است ؟ پاسخ اين است كه : هيچ جا! كاملا سرجايش است فقط بقدري ناتوان وضعيف است كه كاري از آن ساخته نيست .وسواسي ها به پوچي وبيهودگي اعمال خود واقفند .فقط چاره اي ندارند وكارديگري از دستشان برنمي آيد .
آنها نيز مانند ديگر انسانها داراي اراده هستند فقط فاقد نيروي لازم براي بهره گيري از آن مي باشند وبه عبارت روشن ترفشارهاي وجدان ناخود آگاه بسي نيرومندتر است ومانع از اجراي تصميم مناسب توسط آنان مي گردد .
آثار ونشانه هاي وسواس: علائم اين بيماري متشكل از آداب ورسومي خشك وغيرقابل انعطاف است كه اغلب جنبه سمبوليك وسحرآميز دارد .درآن اعمال ، الزام ، شگفت انگيزي ، تكرار كلمات واعداد اهميت زيادي پيدا مي كند .از علائم اوليه آن ترس تكرار يك طرز فكر ، ترديد درعقايد وتصورات ودرصورت نهايي احساس اجبار است .بيمار با توجه دائم به امري چون بسته بودن درها ، قراردادن اشياء درجاي خاص ، دست زدن به اشياء ودرمواردي پيدايش يك حالت افسردگي است .
مبتلايان اغلب به تحريكات ذهني ووسوسه هاي بي دليل تمكين كرده وموافق با آن عمل مي كنند .ضعف روحي از نشانه هاي اصلي است .همچنين از صورتهاي مختلف وسواس مي توان به موارد زيراشاره كرد :1-اجتناب 2-تكرار ومداومت 3-ترديد 4-شك درعبادت 5-ترس 6-دقت ونظم افراطي 7-اجباروالزام 8-احساس بن بست .
وسواس اقسام مختلفي دارد ازجمله : 1-وسواس فكري 2-وسواس عملي 3-وسواس ترس 4-وسواس الزام
تقويت اراده
درغله برمشكلات ومسائل زندگي تفكر مثبت ، اميدواري وباوربه تواناييهاي خويش ، نخستين گام است .اغلب كساني كه درمقابل مشكلات زندگي سرتعظيم وتسليم فرود مي آورند، نه به خاطر ناتواني خويش كه دراثر پذيرفتن اين تصور كه ناتوانند به چنين وضعي دچارمي شوند .ازنشانه هاي سلامت روح وروان اين است كه انسان هم تواناييها وهم محدوديتهاي خويش را بشناسد واگر هرفرد درباره خود بطورواقعي ، نه براساس تصورات نادرست وموهوم بينديشد ، تواناييهاي بسياري بيش از آنچه درخود مي شناسد ، خواهد يافت .17
اصل مقاومت
هرگاه برايتان مسأله اي پيش مي آيد كه بسيار مشكل ، نا اميد كننده وغيرقابل حل به نظرمي رسد ، آنچه شما را تاحصول پيروزي ياري خواهد كرد اصل تسليم ناپذيري است .تسليم شدن يعني شكست را پذيرفتن ، به شخصيت خود آسيب رساندن وبراي شكست هاي پياپي آماده شدن .وقتي با مشكلي مواجه مي گرديد وبه طريقي با آن برخورد مي كنيد كه موفق به حل آن نمي شويد ،راه حل خود را عوض كنيد واگر به جايي نرسيديد بازراه حل ديگر وروشي ديگر را برگزينيد .شكل ومسألة بدون پاسخ وجود ندارد ؛پس با جستجوي مداوم ، علاقه وتفكر درنهايت به پيروزي خواهيد رسيد .ماشاهد شكست انسانهاي مبتكربسياري بوده ايم كه باداشتن ايده هاي مطلوب با اولين شكست پاپس كشيده اند وگفته اند ‹‹ نشد›› ، حال آنكه با اندكي پشتكار ومداومت مي توانستند ازراهي ديگر به نتيجه برسند .هرگز كلام ‹‹ نمي شود ›› را به كار نبريد ؛ زيراكاربرد آن يعني قبول آن . برعكس گفتن كلمات اميدواركننده اي مانند اعتماد به نفس ، ايمان به خدا، پيروزي وتقويت اين انديشه كه من قادر به حل مشكلات خود خواهم بود به شرطي كه :‹‹ ايمان داشته باشم ، مي خواهم ومي توانم ›› ما رادررسيدن به مقاصدمان كمك خواهد كرد .
رسول اكرم (ص)فرموده اند :‹‹ خداوند با كساني كه درمشكلات پايداري مي كنند ›› .18
اصل بينش :
وقتي كسي شكست را حس مي كند ودچار تشويش ونگراني مي شود بايد درون خويش را بكاود وعامل شكست را درخود بجويد .اوبايد بكوشد تا پيش از هرچيز خود را بشناسد ، بداند كيست وچه مي خواهد .نيروهاي دروني خويش را كشف كند وآنها را بكارگيرد تا به نتيجه مطلوب برسد .اين حقيقي بارزومعلوم است كه افراد نابسامان به سبب بي نظمي افكار خود سردرگمند. آنها نمي دانند كه هستند وچه مي خواهند .بسيارند كساني كه مي خواهند كاري را به انجام برسانند اما نمي توانند ، زيرا از درون ضعيفند ؛ چون خودشناسي بسي مشكلتر از شناخت ديگران است .ما درون خود داراي مكانيسم خود ساختة حمايت كننده اي هستيم كه هميشه درتلاش است تا كاري راكه مورد نظرماست به انجام برساند .اين مكانيسم مي كوشد حتي آنچه را كه منطقي نيست مثبت ومنطقي كند .عامل عمده پيروزي آنان كه به هدفهايشان مي رسند ، خود شناسي است .آنها به خود دروغ نمي گويند وخويشتن خويش را از خود پنهان نمي كنند .عامل شكست آنهايي كه درمانده مي شوند ، بيش از عوامل خارجي ، انگيزه هاي دروني است .نابساماني وكشمكش هاي فكري ودرگيرهاي دروني است كه آنان را به ناكامي مي كشاند .بايد خود را آنگونه كه هستيم ببينيم ، باخود منصفانه رفتاركنيم وعادلانه درمورد خود قضاوت كنيم وبدانيم كه خود شناسي درحقيت آغاز تكامل است ؛ چرا كه استقامت وپايداري حاصل از خودشناسي ، استعدادهاي ما را شكوفا مي كند ونيروي دروني ما را برمي انگيزد تا درمصايب به ياري ما بشتابند .
همچنين ما بايد اين مسأله را درنظرداشته باشيم كه درلحظه نااميدي ، اوضاع موجود مي تواند هرلحظه به سود ما تغيير مي كند .همين كه فكر كنيم كاري از ما ساخته نيست ، بهانه وانگيزه لازم را براي شكست فراهم آورده ايم .آنان كه پيروز مي شوند كساني هستند .كه بدنبال موقعيت هاي مساعد مي گردند واگر چنان موقعيتي پيش نيايد ، خود آن را فراهم مي آورند .19
هرمشكلي راه حلي دارد .
راه حل هرمسأله دربطن آن نهفته است .مطالب اين فصل روش حل مسائل را به شما خواهد آموخت .بسياري از مردم مشكلات خود را بزرگ مي بينند درصورتي كه هرمشكلي مي تواند واقعا يك سرگرمي خوب وپرهيجان باشد .
آيا خداود هداياي گرانبهاي خود را دربسته هاي زيباي آماده به شمان اعطامي كند ؟ هرگز ! خداوند هرنعمتي را درون بسته اي از مشكلات اعطا مي كند تا بندگان اوبا حل آن مسائل ،شايستگي خود را براي دستيابي به آن نعمت به ثبوت برسانند .
مسائل ومشكلات نشانه هاي زندگي هستند شما هرچه بيشتر مسأله وگرفتاري داشته باشيد زنده تريد ؛ درجه سلامت فكرآدمي بستگي زيادي به نحوه برخورد باوركند ، هميشه مي نالد ، ازستمهايي كه براورفته است فرياد مي كند ، اميدي جز ياري ديگران ندارد .اگرهمين آدم به جاي ناله وفغان وانكار واقعيت ها ، مسائل خود را بپذيرد ومشكلات را لازمه زندگي بداند ومطمئن باشد حل آن جز به همت خود اوممكن نيست ، قدرتي مضاعف خواهد يافت وتوان انجام هركاري را خواهد داشت وباورخواهد كرد كه : خواستن ، توانستن است .
سه عامل عمده درحال مسائل تأثيربسزايي دارد : 1-علم وآگاهي به موضوع 2-تفكر 3-باورداشتن.
وقتي ريشه گرفتاري خود را پيداكرديد ، گامي بزرگ درراه حل آن برداشته ايد .دانش وآموخته هاي هركس عامل عمده درتوانايي تجزيه وتحليل مسائل است .وقتي مشكلي داريد كه حل ناشدني به نظرمي رسد آگاهي ها ودانش شماست كه با بررسي دقيق جوانب امر، جنبه هاي قضيه را نمايان مي كند .
ازمغزتان كمك بگيريد .فكركنيد تمام جوابهايي كه احساسات برانگيخته شما آن را متوقف كرده است درمغز شما جاي دارد .
مغز آشفته اي كه دچار حمله هاي بي امان واكنش هاي عصبي باشد ، خلاق نيست .تنها درآرامش وسكون است كه مغز فرمانهاي منطقي مي دهد واز عهده حل مشكلات برمي آيد .خونسردي خود را حفظ كنيد وپس ازآرامش به تفكر بپردازيد .درشعورباطن شما كشمكشي مداوم براي حل مشكلات درجريان است .حاصل اين كشمكش اگر توأم با انديشه آرام ودرست باشد ، بهترين وسيله براي دست يافتن به راه حل هر مشكلي است .مغزتان همواره درصدد ياري شماست ولي احساسات ، ترس ازفاجعه وحالتهاي هيستريك ، آن را مشوش مي كند ومانع بينش واقعي مي گردد .
اولين گام درراه حل مشكلات ، حفظ آرامش است .براي رسيدن به آرامش مطلوب بايد منظم باشيد ،به كارها وانديشه هاي خود نظم بدهيد .اما مطمئن باشيد با رعايت اين گونه نظم مي توانيد اراده تان را قوت ببخشيد وواكنش درست نشان دهيد .برخود مسلط باشيد وبراحساسات خود غلبه كنيد وبه هيچ وجه تحت تأثير احساسات وشتابزدگي قرارنگيرد .اگر آرام ومنطقي با موانع برخورد كنيد ، مغز شما با تمام قدرت به كارخواهد افتاد.20
شتابزدگي
يكي از عوامل مؤثردرتسلط براعصاب شتاب نكردن است .اجازه ندهيد هيچ انگيزه اي شما را شتابزده كند .هركاري را با طمأنينه وآرامش انجام بدهيد .با تمرين زياد مي توانيد به اين كارعادت كنيد .
افكارسالم داشته باشيد وآرام بمانيد .مسائل را بخوبي تجزيه وتحليل كنيد وبرآن آگاه باشيد .خود را ازقضايا واتفاقاتي كه رخ مي دهند ، آزرده نكنيد .مشكلات اهميتي به ناراحتي هاي شما نمي دهند . اين اتفاقها هميشه رخ مي دهند وحيرت كردن از وقوع آنها به معني است .
توماس كارلايل گفته است : سكوت سبب مي شود كه افكارآدمي شكل بگيرد وبه نتيجه برسد .به دست آوردن توان غلبه براحساسات وكسب آرامش دربرابرمشكلات ومصايب ،بستگي بسياري به تمرين مداوم واراده قوي دارد .21
قدرت اشتياق
بعضي ها نياز به يك محرك خلاق وپرجاذبه دارند تا شخصيتشان شكوفا شود .البته محرك ها ، براي افراد مختلف تفاوت مي كند .دروجود هركس جرقه اي هست واگر به آتش بدل شود اورا به كاميابي مي رساند .
هيچ كس، حتي درسخت ترين شرايط نبايد خود را ببازد وشكست را بپذيرد .محرك پيروزي آفرين درون ما ، هميشه منتظرفرصت است تا ما را برانگيزد وبه پيش براند .
چگونه است كه بسياري با وجود توانايي پيشرفت نمي كنند ؟ آيابراي آن است كه تمام نيروي خود را به كارنمي گيرند ؟ مي ترسند وجزئي از وجود شان هميشه ميل به عقب نشيني دارد ؟ نبايد فراموش كرد كه افراد موفق با تمام وجود تلاش مي كنند وپيش مي روند .بسياري از افراد ، نيروهايشان پراكنده است .اگر به اين مطلب آگاه شوند وشروع به تصحيح اشتباهاتشان كنند ، نيروهاي پراكنده را جمع خواهند كرد .دروجود آنها پاره اي از نيروهاي نهفته ميل به پيشرفت دارند والهام بخش افكار مترقي هستند ، ايده هاي جالب را مي پذيرند ، اما پاره اي ديگر آنها را بازپس مي زنند ومانع گام نهادن درراه پيشرفت هستند .ودرضمير ناخود آگاهشان چيزي آنها را از خراب كردن كارها مي ترساند ، اعتماد به نفس ندارند وهميشه شك دارند كاري را انجام دهند يا نه ! از ريس مي ترسند حاصل آنكه ، هرگز كاري انجام نمي رسد .
انسان مردد هميشه معذب ورنجوراست .بايد هميشه درست فكركنيد وزود تصميم بگيريد وبا تمام وجود بكوشيد ؛ دراينصورت خواهيد ديد كه كارها روبه راه مي شود .چنين تجربه اي كه باشكوفا شدن انگيزه اي دردرون شما به دست آيد ، تأثير بسزايي درآينده تان خواهد داشت .به همين دليل است كه انسان بايد هميشه مغزخود را آماده قبول افكارنووتحرك بخش نگه دارد .
بنابراين انسان بايد به افكار خود نظم بدهد ، انديشه اش را تقويت كند وانگيزه داشته باشد .اين چنين آتشي هميشه نمي ماند مگر آنكه هيزم برآن بيفزاييد .براي اين كار برنامه داشته باشيد ، كتابهاي تشويق كننده بخوانيد ، به جلسات سخنراني برويد وبا آنان كه درراه تعالي پيش مي روند ، معاشرت كنيد .ازهمه مهمتراز منفي بافي بگريزيد كه شما را به جايي نخواهد رساند .هرلحظه ممكن است جمله معجزه آسايي بشنويد كه درشما اثركند ، پس چشم وگوشتان را بازكنيد وفكرتان را آماد پذيرش تاره ها نگه داريد .
كلام معجزه آسا ومحرك ، پديده اي شگفت انگيز وبسيارنيكوست ، آن كه فكري روشن وآماده دارد ، هميشه مستعد دريافت تجربه اي مفيد ودرخشان است .اين آمادگي بافكر كردن ، آرزو كردن وعلاقه مند بودن بدست مي آيد ، براي آنكه آن كلام درروح وقلبمام رسوخ كند بايد فكر حساس داشته باشيم 22
تغيير انديشه
اگر درشعورباطن خود ، انديشه هاي مثبت وايده هاي نوراه بدهيد ، زندگيتان تغييرخواهد كرد .البته اين گفته به اين معني نيست كه شما ديگر درزندگي مسأله اي نخواهيد داشت ، بلكه منظوراين است كه قادر خواهيد بود با اعتماد كامل با مشكلات برخورد كنيد وبا جسارت وشجاعت راه غلبه برآن را پيدا كنيد.23
موانع
گاهي محرك لازم را همين موانع ايجاد مي كنند .براي بعضي ها موانع نردبان صعود به بلنداي پيروزي است درحاليكه عده اي دربرخورد با همين موانع تسليم مي شوند وشكست را مي پذيرند .
ويليام وارد گفته است : موانع ، بعضي ها را از پاي مي افكند وبراي بعضي ها وسيله شكستن ركوردهاست .
به قول شكسپير: ناكامي گاهي ميوه اي شيرين مي دهد هرگاه به موانعي برمي خوريد با قدرتي بيشتر با آن دست وپنجه نرم كنيد .درمقابله با مشكلات است كه قدرت بيشتري پيدا مي كنيد وهمين مشكلات ممكن است كليد رمز موفقيت شما باشد .24
اعتماد به نفس
امرسون گفته است : اعتماد به نفس ، اولين رمز پيروزي است .عدم اطمينان به خود ، انديشه را فلج مي كند .25
اعتماد به نفس با تجربه كردن موفقيت ايجاد مي شود .وقتي كاري را براي نخستين بارشروع مي كنيم ، از نتيجه اش زياد اطلاع نداريم ؛ زيرا موفقيت را تجربه نكرده ايم .درواقع بايد گفت موفقيت توليد موفقيت مي كند .حتي يك موفقيت كوچك مي تواند قدمي براي موفقيت هاي بعدي باشد .26
روش ديگري ايجاد عادت يادآوري وموفقيتها فراموش كردن ناكاميهاي گذشته است .دراثرتمرين ، مهارت وموفقيت بيشتر مي شود ، اما نبايد اين را به حساب ارزش تكرار گذاشت .اگر تكرار اهميت داشت بايد اشتباه كردن را ياد مي گرفتيم .هنگام تمرين ضربه زدن به توپ ، درواقع تعداد ضربات خطا بسياربيشتر از ضربات صحيح است .اگر مي شد صرفا با تكرارحركت مهارت بيشتري به دست آورد ، دراينصورت بايد بازيكن درنواختن ضربات خطامهارت پيدا مي كرد ؛زيرا ضربات خطا را بيشتر تمرين كرده است .اما ، اگر چه احتمالا تعداد ضربات خطا ده برابربيشتر از ضربات صحيح است برمهارت ما افزوده مي شود .علتش اين است كه مغز انسان ، حركات صحيح وموفق را درخاطرنگه مي دارد وضربات خطا را فراموش مي كند .با اين حال بسياري از ما موفقيت هاي گذشته را فراموش مي كنيم وشكستها را درخاطر نگه مي داريم ودرنتيجه اعتماد به نفس را از بين مي بريم ؛ نه تنها ناكاميها را به ياد مي آوريم ، بلكه آن را با احساس مي آلاييم وبه خورد ذهنمان مي دهيم وخود را تحقيرمي كنيم ؛با اين عمل تنها اعتماد به نفس از بين مي رود .مهم نيست كه درگذشته چند بارناكام شده ايد ، اين موفقيت است كه بايد به خاطربماند وتقويت شود .براي پيروزشدن از اشتباهات پند بگيريد وبعد اشتباه را ازذهن خود بزداييد .موفقيتهاي گذشته را به خاطرآوريد ، آنها را براي خود تصويركنيد .دكتر ونيفرد اورهولرمعتقد است كه به ياد آوردن لحظات شجاعت ، اعتماد به نفس را زياد مي كند
نيروي تخيل وتصويرذهني
كسي كه خود را فردي مثبت وفعال مي بيند وحاضراست تا حد لزوم دررسيدن به هدف خود ، مطالعه وكوشش كند ، هميشه به سمت هدف پيش خواهد رفت .قوه تخيل وتصويرذهني مثبت ، از سرانجام كار بسيار قابل توجه است زيرا هميشه همان خواهد شد كه تصويرش را به ذهنمان راه داده ايم .
تصويرذهني مايه اصلي شخصيت ورفتار انسان است .با تغييرتصويرذهني ، شخصيت ورفتار اوتغييرمي كند .اما از اين هم بيشتر ، تصوير ذهني سرحدات فضايل انسان را مشخص مي كند ، نشان مي دهد چه كاري از اوساخته است وچه كاري ازاوساخته نيست .با توسعه تصويرذهني ، دامنه عمل توسعه مي يابد .پرورش تصويرذهني واقع بينانه ومناسب، با ايجاد تواناييها واستعدادهاي جديد درانسان ، عملا شكست را به موفقيت تبديل مي كند .‹‹ تفكر مثبت ›› بخصوص وقتي كه با تصويرذهني خود سازگارباشد به راستي كه اعجاز مي كند .اما درصورت ناسازگاري ، مادام كه تصويرذهني تغييرنكرده ، كارگر نمي افتد .
اين مكانيزم خلاق درون شما قائم به شخص نيست .خود بخود وبدون دخالت شخصي درجهت رسيدن به هدفهايي كه شما برايش درنظرگرفته ايد –موفقيت وخوشبختي يا شكست وبدبختي –كارمي كند .
اگر به مكانيزم خلاق خود اطلاعاتي دال بربي ارزش بودن،حقارت ، بي لياقتي وناتوان بودن (تصويرذهني منفي ) بدهيم ، روي آن مانند ساير اطلاعات آماري تصميم گيري مي شود .براي برخورداري اززندگي بهتر، قبل از هرچيز بايد دربارة اين مكانيزم خلاق ياسيستم هدايت خود كارموجود درانسان نكاتي بياموزيم .بايد ياد بگيريم كه از آن به عنوان يك مكانيزم موفقيت ونه مكانيزم شكست، استفاده كنيم .خود روش مشتمل بريادگيري ، به كاربردن وتجربه كردن عادات جديد فكركردن ، پنداشتن ، به ياد آوردن وعمل كردن براي ايجاد يك تصويرذهني واقع بينانه وشايسته ونيزاستفاده از مكانيزم خلاق براي رسيدن به موفقيت وخوشبختي درنيل به هدفهاي مشخص ، مي شود .
شخصيت ناخشنود وشكست جو تنها به كمك اراده يا به صرف تصميم نمي تواند تصويرذهني جديدي ايجاد كند. بايد زمينه وتوجيهي وجود داشته باشد ، بايد دليلي باشد كه تصويرذهني قبلي مردود و تصويرذهني جديد مناسب تشخيص داده شود .نمي توانيد تصويرذهني جديدي را مجسم كنيد مگر آنكه آن را مبتني برحقيقي بدانيد .
براي استفاده از اين مكانيزم به نكات زيردقت كنيد :
1-مكانيزم موفقيت موجود دردرون شما بايد داراي هدف يا ‹‹ نشانه ››باشد .بايد فرض كرد كه اين هدف يانشانه خواه بالقوه خواه واقعي ، درحال حاضروجود دارد .اين مكانيزم يا با (1) هدايت شما به سوي هدفي كه از قبل وجود داشته ، با با (2)كشف چيزي كه قبلا وجود داشته كارمي كند.
2-مكانيزم خود كارداراي حكمت الهي است ؛ يعني درجهت اهداف نهايي كارمي كند يا بايد بكند .نگران رسيدن به هدف نهايي نباشيد .وظيفه مكانيزم خود كاراست كه وقتي هدف را مشخص مي كنيد راه رسيدن به آن را بيابد .
3-از اشتباه كردن يا از ناكاميهاي موقتي ترسي به دل راه ندهيد .
4-يادگيري مهارتي از هرنوع كه باشد با آزمايش وخطا صورت مي گيرد .
5-بايد به مكانيزم خلاق خود اعتماد كنيد .مطمئن باشيد كارش را انجام مي دهد .بعمد آنها را زيرفشارنگذاريد .
رابطه خيال وتصويرذهني : خيال ،‹‹ تصوير›› هدفي را كه مكانيزم خودكار روي آن كار مي كند مشخص مي سازد .برخلاف تصوربسياري ازمردم، اگر موفق به انجام كاري مي شويم يا درانجام آن شكست مي خوريم ، مسببش ‹‹ اراده نيست ،خيال است ›› انسان هميشه با توجه به آنچه دربارة خود ومحيطش درست مي پندارد عمل مي كند .اين يكي از قوانين اوليه واصول كلي ذهن است .وقتي اين قانون ذهن را درافراد هيپنوتيزم شده مشاهده مي كنيم كه حتما نيرويي مرموز با فوق طبيعي دركاراست .درواقع آنچه را كه مي بينيم ، فرآنيد طبيعي عمل مغزودستگاه عصبي انسان است .
دستگاه عصبي ، تجربه خيالي را از تجربه واقعي تميز نمي دهد ودرهردومورد با توجه به اطلاعاتي كه از ناحيه مغز دراختياراوقرار مي گيرد ، واكنش نشان مي دهد .دستگاه عصبي شما با توجه به آنچه فكرمي كنيد يا خيال مي كنيد كه حقيقت دارد واكنش نشان مي دهد .27
ترس
دروجود ما دونيرو مقابل هم قراردارند : ترس وايماني كه بسي قويتر از ترس است .نيروي ايمان داروي محرك ونيروبخش است .هنگامي ازچيزي مي ترسيد ، افكارخود را متوجه موانع نكنيد ، با آن مواجه شويد وبسختي به آن ضربه بزنيد .هرقدر ضربه سخت ترباشد ، موفق ترخواهيد شد .
همان كاري را انجام دهيد كه ازآن مي ترسيد ،خواهيد ديد كه ترستان بي مورد بوده است .با خودشناسي وبينش درست برترس غلبه كنيد .هرچه ايمان شما قويتر باشد ترس شما به ضعف خواهد گراييد .28
عملي كردن ايده ها
1-سه آرزوي خود را روي برگه بنويسيد وآرزوهايتان را شماره گذاري كنيد .
2-هرروزساعتي را صرف مطالعه وتجزيه وتحليل حرفه تان كنيد ومطمئن باشيد پس ازپنج سال متخصصي ماهر خواهيد شد .
3-روزي يك ساعت از وقتتان را صرف نوشتن ايده هايي كنيد كه مي توانيد دربهبود كارتان مؤثرباشد .
كارشناسي ديگر روش زيررا پيشنهاد مي كند :
يك صفحه كاغذ برداريد ومدت 30دقيقه تمام اشكال ممكن يك تقويم روميز را كه به ذهنتان خطورمي كند بنويسيد .اگر بين 10تا 15 ايده وابتكار را نوشتيد خوبست ، اما اگر كمتر از 5ايده را يادداشت كرديد به علت آن فكر كنيد ، آيا ايده اي به ذهنتان خطوركرده وبه دلايلي از نوشتن آن صرفنظركرده ايد ؟ آيا ا يده اي را ننوشته ايد ؟چون تهيه تقويمي به آن شكل گرانتر تمام مي شود ؟ يا غيرعملي است ويا فكر كرديد ايده هايي كه داريد قبلا امتحان شده است ؟
ما دربسياري مواقع ، خودمان ، تفكرمان را محدودكنيم وراه پيشرفت را مي بنديم .ايده ها را بايد جدي گرفت ؛ عملي يا غيرعملي زيرا به هرصورت قدرت ابتكار شما را بيشتر مي كند .براي پيداكردن بهترين راه بايد راههاي بيشتري را درنظرگرفت .29
هرگز انديشه شكست را به ذهن خود راه ندهيد .
افكار تيره ودرهم باعث ازكارافتادگي وناتواني مغزآدمي است .كسي كه ميل به انجام هيچ كاري ندارد ، مغزش تحت تأثير افكارمنفي ، حس حقارت وتنفرقرارگرفته وبايد با انگيزه اي مثبت شستشو داده شود .
سه عامل عمده دركسب موفقيت ، قضاوت درست ، كوشش مداوم وسلامتي جسم است .ناديده گرفتن هريك از اين عوامل، امكان پيشرفت را به نسبت تضعيف خواهد كرد .
عمده ترين عامل از عوامل ذكر شده قضاوت درست است .قضاوت درست يعني : داشتن تفكر منطقي ، افكار متين ومنظم كه به تصميم گيري صحيح منجر مي گردد .قضاوت درست ، فرد را براي تصميم گيري درصحيح ياري مي كند وكسب موفقيت ، بستگي تام به اين نوع تصميم گيري صحيح دارد ؛ بنابراين بايد هرعامل باردازنده اي براي تصميم گيري از ميان برداريم .
ارزش قضاوت درست اهميت نظم فكري را نمايانگر مي سازد ، بدون نظم فكري قضاوت درست ممكن نيست .30
توانايي غلبه براحساس
قضاوت درست وعاقلانه ، درگروتوانايي غلبه براحساس است .پديده عجيب مغز انسان قدرتي فوق العاده درپيشبرد اودارد . قدتري كه اگر كنترل نشود،توان تخريب مهيبي خواهد داشت .
افراد بسياري از ديده ايم كه دراثرتسلط برانديشه ورفتار خود به نتايج فوق العاده پرثمري رسيده اند وچه بسيار كساني كه عدم تسلط برنفس ، به شكست وناكاميشان كشانده است .31
تفكر مثبت
پيشبرد كارها ارتباط مستقيم با طرز تفكرمان دارد.با تفكر منطقي ،همواره بايد از نفوذ خيالات يأس آور به ذهنمان جلوگيري كنيم .تفكرمثبت ، عامل مؤثري درغلبه برمشكلات است .بارها ديده ايد كه آدم منفي باف، تفكرات منفي را همچون فريادي دراطراف خود سرمي دهد ودرنتيجه گرفتار عواقب انعكاس منفي آن مي شود .
آلكس موريسون مي گويد : قبل از انجام هركاربايد آن را بوضوح درذهن خود ببينيد .وقتي چيزي را بوضوح ببينيد ، مكانيزم موفقيت درون شما وارد عمل شده ، وبسيار بهتر از آنچه مي توانيد با سعي عمدي يا قدرت اراده انجام دهيد .كاررا انجام مي دهيد .به جاي آنكه اين همه نيروصرف كنيد تع بعمد وبه كمك نيروي اراده كاري را انجام دهيد ، به جاي آنكه درتمامي لحظات نگران بروز اشكالات واشتباهات احتمالي باشيد ، خود را راحت كنيد وبي جهت به خودتان فشارنياوريد .بدينصورت با تصويركردن نتايج غايي درذهن مجبورمي شويد ازتفكر مثبت خود استفاده كنيد .بدين معني نيست كه ديگر كوشش نمي كنيد ، بلكه ازاين كوشش درجهت رسيدن به هدف استفاده مي كنيد وبيهوده ذهن شما گرفتار تضاد ناشي از اختلاف تصوير ذهني وكاري كه مي خواهيد بكنيد ،نمي شود .
منبع
http://www.nokhbegan.net/home/1389-03-25-06-05-46/1389-04-10-07-24-04/29-1389-04-10-07-29-03.html