شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

من و مرگ برادرم

  1. سلام
    نمی دونم جای این حرفایی که می خوام بزنم اینجاست یا نه . فقط می خوام یکم باهاتون دردودل کنم.
    این جریانی که می خوام بهتون بگم ، بدجوری وضعیت روحی منو به هم ریخته.
    این اتفاق تلخ برمی گرده به 7سال پیش که داداش بزرگم (افشین) در سن 22 سالگی که دانشجوی رشته پزشکی بود میره سربازی که مثلاً به این مملکت خدمت کنه. یه هفته مونده بود که سربازی داداشم تموم شه که یروز صبح زود تو خواب از تخت 3 طبقه پادگان سقوط می کنه و ضربه مغزی میشه و فوت می کنه. مرگ برادرم یه شوک عجیب تو خانواده ما بود.
    از اون جریان به بعد همش یه ترسی تو وجودم هست که نکنه دوباره یکی از اعضای خانوادمو از دست بدم . مامانم که تو این 7 سال شب و روزش شده غم و غصه خوردن حتی ناراحتی قلبی هم پیدا کرده .  هر موقعی که از بیرون می یام می بینم مامانم گریه کرده یا هر موقعی که پیشش نیستم گریه می کنه. همه بهم می گن به مامانم دلداری بدم تنهاش نذارم ولی من نمی دونم چی باید بهش بگم که آروم بشه . همش نگرانشم نکنه مامانم طوریش بشه . شما بگید من چیکار کنم؟

    این افکار وحشتناک همیشه آزارم میده. با اینکه چند سال از اون اتفاق گذشته ولی مرگ برادرم هر لحظه ، هر ساعت ، هر جا میرم جلوی چشممه . هر کاری می کنم یه لحظه هم نمی تونم فراموشش کنم. بعضی وقتا خواب برادرمو می بینم هر چقدر ازش می پرسم افشین چرا رفتی هیچ وقت جوابمو نمیده فقط نگام می کنه . همیشه خوابای وحشتناک می بینم . یه روز خواب می بینم مامانم فوت شده ، یه روز خواب می بینم برادروسطیمو  با یه کفن می ذارم تو قبر، یه روز خواب می بینم یکی یه سطل آب داغ ریخت تو سرم یا مثلاً همین دیشب خواب می دیدم دارم آمپول مواد به خودم تزریق می کنم. هر روز صبح من با یه حالت بد از خواب بیدار می شم کلی گریه می کنم می گم خدایا این خوابای عجیب و غریب چیه چرا اینقدر منو عذاب می دی.
    من از دست این خوابا دلم نمی خواد بخوام وقتی شب می شه می رم تو تختخواب از ترس می میرم که نکنه خوابم ببره و ...
    همش نگرانم مامانمو از دست بدم . یکبار رفتم مامانمو از خواب بیدار کنم که مامانم جواب نمی داد من شروع کردم جیغ کشیدن گریه کردن فکر کردم مامانم زبونم لال ...
    همیشه موقعی که خونه تنهام عکس برادرمو می ذارم جلوم فقط گریه می کنم
    هیچ آرامشی تو زندگیم ندارم
    کمکم کنید
     
  2. با سلام هرچند گفتنش هم سخته ولي شما چاره اي جز قبول كردن تقدير نداريد شما بايد با توكل به خدا با اتفاق پيش اومده كنار بيايد ولي انتظار نداشته باشيد مادر تان نيز مانند شما رفتار كند شما برادرتان را از دست داده ايد وايشان فرزند.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  3. سلام عزیزم، اولا خیلی ناراحت شدم از اینکه که برادرت رو از دست دادی، تسلیت میگم، و آرزو می کنم غم آخرت باشه Sad
    چون سنت کم بوده این اتفاق تلخ روی تو تاثیر بدی گذاشته، سعی کن آرامشت رو حفظ کنی، چون با این افکار نه برادرت برمی گرده، نه می تونی جلوی اتفاقات ناگوار بعدی رو بگیری، فقط داری خودتو نابود می کنی؛ مامان رو تشویق کن با یک روانپزشک مشورت کنه شاید لازم باشه آرام بخش مصرف کنه؛ به انرژی اعتقاد داری؟؟ اعتقاد داری که انرژی منفی ترس تو نه تنها چیزی رو بهتر نمی کنه بلکه خیلی هم مخربه؟؟ اگه می خوای کمکی به خودت بکنی برو سراغ یه روانکاو تا مشکلت رو ریشه ای حل کنه، چون شاید فراموش کردن این موضوع هم کمک زیادی بهت نکنه؛ این فقط یه نصیحت دوستانه بود؛ امیدوارم مشکلت زودتر حل شه
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  4. سلام

    اتفاق تلخی برای خانواده شما رخ داده
    و نکته ماجرا اینجاست که مادر شما و شما هردو نوعی افسردگی رو تجربه کردید و می کنید و چون پی درمانش نبودید این حالت بصورت مزمن در اومده . بنظر من اولین اشتباه در برخورد با افسردگی همین زمان داده بهش هست .
    از طرفی شما دونفر مکمل هم هستید . یعتی بنظرم هردوتاتون ترسهای همدیگه رو تکمیل می کنید . شما ایشون رو می بینی و غصه هات تازه میشه و شب خواب می بینی ، صبح احتمالا این قضیه رو به مادرت می گی و مادرت غصه هاش تازه میشه و میشینه گریه می کنه و این دایره شکل می گیره . تقریبا 7 ساله این دایره همراه شماست ...

    کاری که باید بکنید اینه که به مشاور مراجعه کنید
    اگر مادرتون در مقابل اسم مشاور جبهه می گیره سعی کنید بدون گفتن نیت اصلی ، ایشون رو بعنوان همراه و به بهانه حل مشکل خودتون پیش مشاور ببرید و البته قبلش به مشاور موضوع برادرتون و اوضاع خودتون و مادرتون رو اطلاع بدید .
    انشاالله مشکل حل میشه . نذارید بیش از این طول بکشه . برادرتون هم راضی نیست شما هفت سال از زندگیتون رو این مدلی طی کنید ...
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  5. سلام نوشين عزيز.  نميدونم به اين جمله اعتقاد داري يا نه كه ميگه: گلچين روزگار عجب خوش سليقه است ميچيند از عالم هر انچه بر آن نمونه است. مطمعن باش داداشي تو هم جزو آدماي خوبي بوده كه الانه ديگه پيدا نميشن. درسته رفته ولي يادت باشه دست تقدير بردتش هيج وقت شكايت نكن. درسته كوكچولويي اما صبوري پيشه كن كه دختر بهترين تكيه گاه مادرشه. سعي كن صبحا حداقل يه روز در ميون با مامنيت بري پياده روي،از كسايي كه با ديدنش خوشحال ميشه دعوت به عصر نشيني بكني و ...
    يادت باشه دختر خوبي باشي و مطمعن باش با يه اتفاق جديد مثلا ازدواج شما روحيه ماميت خيلي بهتر ميشه. مواظب خودت و مادر مهربونت باش.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. سلام

    دوست عزیز  ماجرای ناراحت کننده ای بود ولی آیا با قصه خوردن و ناراحتی مشکلی حل میشود و یا بر مشکلات می افزاید
    همه ما یک روز به دنیا اومدیم و یک روز  هر کدام به طریقی با سفر رو از این دنیا میبندیم  ( چه جوان های نازنینی که مثل برادر شما یکدفعه بار سفر بستند ) ولی آیا  اطرافیان همه اونها خود را نابود کردند

    به خدا توکل کنید... از خدا کمک بگیرید ...با خدا باشید
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  7. عزیز دلم از اینکه برادرتو از دست دادی خیلی متاسفم ولی باید بگم که منم در سن تو پدرمو از دست دادم و منم تا مدتها مثل تو بودم گرچه الانم کمی این ترس برا من مونده ولی خوشبختانه با مرجعه به موقع به پزشک و درمانهای به موقع الان بهترم و خوشبینانه به همه چیز نگاه می کنم باید بگم که عزیزم به چیزای خوب فکرکن ورزش کردن و تو برنامه روزانت بیار و سعیکن بیشتر کنار مادرت باشی  تا هم اون به تو دلگرم بشه و هم تو از لحاظ روحی بیشتر تامین بشی من مطمئنم تو دختر قوی هستی و نخواهی گذاشت فکر های بد تورو از پا دربیتره عزیزم.
    امیدوارم زندگی برات از عسل هم شیرینتر بشه
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.28 ثانیه (65)