شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

ازدواج نا موفق


  1. با




    عرض سلام خدمت کلیه دوستان عزیز که همیشه همیار من




    هستید






    من پسری هستم 25 ساله که حدود 2 سال پیش




    نامزد کردم متاسفانه خانواده نامزدم به دلیل




    اختلافی که با من داشتند بالا خره نیش خودشان را




    زدند و ما از هم جدا شدیم البته مادر نامزدم دچار




    مشکل روحی و شکاکی بود و از لحاظ فرهنگی تفاوت




    زیادی با هم داشتیم.اون به دروغ گویی و تفرقه




    اندازی در خانواده اش معروف بود.الان حدود 2ماهه




    که جدا شدیم به هر سختی بود تحمل کردم.چون زندگی




    با این خانواده بسیارسخت بود.از یه چیز نگرانم و




    اون اینه که آیا در ازدواج بعدی دچار مشکل نمی




    شوم؟آیا این راسته که واسه دختر بد تمام میشه ولی




    واسه پسر نه؟از خانوما می پرسم آیا با یک پسر با




    شرایط من حاضرید ازدواج کنید؟باور کنید خیلی تحمل




    کردم اما نشد.باور کنید همه از خوبی من تعریف




    میکنند.حتی خانواده نامزدم مثل دایی و



    ...


    از




    یک لحظ احساس راحتی میکنم از یک لحاظ از آینده ام




    میترسم. .منتظر کمک شما هستم



    .

      

    دلم میخواهد یک زنگی راحت




    داشته باشم آخه تو این دو سال خیلی سختی کشیدم اگه




    از روز اول روی خانواده حساسیت نشون داده بودم




    الان این نبودم



    .


    راهنمایی ام




    کنید



    .
    <xml><o></o>
     
  2. با سلام
    شما مشكلي نداريد كه انقدر ناراحتيد؟
    چرا نبايد كسي با شما ازدواج كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    شما فبلا فقط يه نامزد داشتيد كه دليل جدايي هم از اوناست.پس مشكلي پيش نمياد.
    هميشه موفق باشيد  انشاءالله عروسيتون
     
  3. سلام:
    از دوست عزیزم maryam68 تشکر میکنم من احساس میکنم دیگه به هیچ دختری نمی توانم اطمینان کنم یا جای خالی اونو واسم پرکنه زیباترین دخترها واسم زشت ترین هستند؟اما هر چی فکر میکنم به جایی نمیرسم.باور کنید توی این 2سال خیلی اذیت شدم که این به فراموش کردن این موضوع کمکم میکنه.
     
  4. ببین دوست من
    باید حرفای نامزد و خانواده نامزدت رو هم شنید و بعد نظر داد
    تا جایی که من متوجه شدم شما فرد شکاکی هستید . باصطلاح جامعه بددل هستید
    و زندگی با یک فرد بددل اگر بدتر جهنم نباشه از جهنم کمتر نیست
    البته خیلی خوبه که خودتون لااقل به این امر معترفید و دنبال درمانش هم بودید تاحدی
    این یعنی شما 10 قدم از بقیه بددلها که اصلا قبول ندارند مشکل دارند جلوترید
    بهتون تبریک می گم اما
    به عقیده من سخت دنبال درمان باشید و تا این مشکل رو مغلوب نکردید ازدواج نکنید و نه خودتون رو عذاب بدید و نه دختر مردم رو بدبخت کنید

    بدون رودروایسی اگر برای خواهر من خواستگار بددل بیاد از جلوی در ردش می کنم . بدت نیاد اما چون دوست صمیمی خودم بددل هست و دیدم چه جهنمی واسه خانمش ساخته این رو می گم

    و اما در مورد اینکه به آینده بد بینی و تصویر خوبی از دخترا نداری
    این مورد کاملا طبیعیه
    وقتی یک رابطه احساسی گسسته می شه
    بخصوص وقتی بد هم  گسسته می شه
    تا وقتی پیوندهای روحی و خاطرات و ... برقرار و زنده هستند هر شخص سالمی با ناراحتی به آینده نگاه می کنه و هر دختری رو می بینه یاد مورد خودش می افته و دوباره دلتنگی و دوباره ناراحتی و دوباره بارون و دوباره ...
    اینا طبیعیه
    به خودت وقت بده
    2 ماه زمان زیادی نیست واسه فراموش کردن خاطرات 2 سال
    به خودت زمان بده
    کم کم فراموش می کنی این خاصیت ما آدماست
    و وقتی فراموش کردی به آینده و دخترا مثبت تر نگاه می کنی
    اما
    قبلش
    به خودت لطف کن
    و تا این سرطان بدبینی وجودت رو نگرفته برو دنبال درمان و از شرش خلاص شو
    دوست من هیچوقت دنبالش نرفته . اصلا قبول نداره بدبینه . معتقده چون خانمش با مرد همسایه سلام علیک می کنه حتما مشکل اخلاقی داره و ...
    یکبارم که خانمش رفته بوده پیش مشاور
    مشاور بهش گفته بوده طلاق بگیر و خودت رو خلاص کن این آدم دیگه درست نمی شه !
    امروز بهتر از فرداست
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. سلام آقای sami28 شما اشتباه میکنید من شکاک نیستم.من داخل متن نوشته بودم مادر خانومم شکاک هستش فکر کنم شما اشتباه خوندید؟البته من با تربیت خانوادگی که از اینها میدیدم و بی توجهی بیش از اندازه این مادر نسبت به فرزندانش سعی بر این داشتم که هم محبت بیشتری به نامزدم داشته باشم هم دقت بیشتری در رفتار نامزدم داشته باشم.آخه پدر و مادر بی بند و باری داشت.باور کنید مادرش هیچ گونه احساسی به جز کینه نسبت به دخترش نداشت با این وجود فقط همین یه دونه دخترو داشت.باور کنید من شکاک نیستم ولی روی این خانواده شکاک شدم از بس که به من نارو زدند دروغ گفتند.بهترین تفریح مادرش دروغ و غیبت پشت سر دیگران بود توی این چند سال اخیر حتی دایی و خاله نامزدم قید رفت و آمد با این ها رو زده بودند.خانومم داخل حمام بود من تماس  میگرفتم مادرش میگفت با دوستاش رفته بیرون؟من تماس میگرفتم منزلشون هر چی میگفتم الو مادرش جواب نمیداد بعد قطع میکرد میرفت به بابای نامزدم میگفت ای پسره زنگ میزنه تا من (یعنی خودش)میگم الو قطع میکنه خدا شاهده خودش قطع میکرد.این یکی از کارهای خوبش بود که براتون گفتم.دروغگویی و شکاکی توی وجود این زن هستش.
     
  6. دوست عزیز من اگر صجبت از شکاکی کردم دلیلش نوشته های اول خودتون در این سایت هست که گفته بودید به نامزدتون شک دارید .

    http://www.roham.ws/web/ftopic-1482-0-days0-orderasc-.html

    بهرحال نمی خوام قضاوتی در مورد شما یا نامزدتون بکنم . شما روایت خودتون رو از داستان دارید و شاید بی بندوباری که شما می فرمایید یک توهم باشه . شاید هم حقیقت داشته باشه . کی می دونه ؟ زندگی به من یاد داده همیشه حرف دو طرف رو بشنوم بعد قضاوت کنم
    فقط در مورد بدبینی به آینده
    به خودتون زمان بدید و عجولانه رابطه جدیدی رو آغاز نکنید
    معمولا تا مدتها پس از قطع یک رابطه عاطفی تمام تصمیمات و عقاید و آرا ما عصبی و تحت تاثیر جدایی خواهد بود
    کمی بیشتر به خودتون زمان بدید
     
  7. سلام دوست عزیز
    این موضوع درسته که من شکاک بودم دلیلش فقط خانوادش بود که یک حرف راست از زبونشون نمی شنیدی.جدایی من و نامزدم بر خلاف میل باطنی 2 تامون بود و بس. روز آخراون به پدر و مادرش گفت که به خاطر اونها جدا شده و راضی نبوده.در اون زمان که شک داشتم پیش دکتر هم رفتم و نظر دکتر هم همین بود که چون به خانوادش نمی توانی اطمینان کنی به خودشم نمیتوانی اطمینان کنی؟باور کنید یک ذره پایبندی به دین و خدا باطنا در خانوادش وجود نداشت ولی خودش چیز دیگری بودولی به قول معروف گلی که در باتلاق بزرگ شده!!!!
     
  8. نقل قول:

    با
    عرض سلام خدمت کلیه دوستان عزیز که همیشه همیار من
    هستید
    من پسری هستم 25 ساله که حدود 2 سال پیش
    ...

    دوست عزيز شما خودت گفتي از لحاظ فرهنگي اختلاف زيادي داريد و مادرزن شما به دروغگويي معروفه !
    آيا شما بدون تحقيق و چشم بسته به ازدواج با دختر اين خانواده تن داديد ؟ آيا اين اشتباه خود شما قبل از ازدواج نبوده ؟
    بهتر نيست الان به جاي فكر كردن به گذشته ها و حرص خوردن به فكر آينده و خوشبختيتون باشيد
    شما خوشبختانه در سن مطلوبي هستيد براي ادامه زندگي و خوشبخت شدن . همين الن تصميم بگيريد گذشته ها را فراموش كنيد و براي ساختن آينده مورد دلخواه خودتون تلاش كنيد . روي جمله زير خوب فكر كنيد و حتما" كتاب "قدرت فكر " نوشته مورفي را مطالعه كنيد  
    انسان همانست كه مي انديشد
    موفق باشي  
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  • ببینید شاید شماتت شما سودی نداشته باشه ولی من فقط یک سوال از شما می پرسم!
    آیا شما مطمئنید که به هم خوردن رابطتون فقط از جانب اونا بوده! در کل من اعتقاد دارم تا دو نفر با هم مشکل نداشته باشن بینشون مساله ای پیش نمیاد! اما این حرف من به این معنا نیست که خدای نکرده یا شما یا طرف مقابل شما مشکل داشته! شاید شما برای هم مشکل داشتید! شاید هر دو شما خوب بودید اما توان قبول رفتار های همدیگه رو نداشتید
    این دورانیه که شما باید به هر حال اون رو سپری کنید و در یک دوره از نظر روحی دچار مشکل بشید اما مطمئن باشید این هم مثل تمام دورانی که تا الان پشت سر گذاشتید تمام خواهد شد و دوران جدیدی شروع می شه! شما تنها باید یک درس از این موضوع بگیرد! این که برای مساله مهمی مثل ازدواج کاملا تحقیق کنید و مطمئن بشید که اون فرد از هر نظر برای شما (تاکید می کنم شما) مناسب هست یا نه (همون طور که گفتم شاید هر دو شما خوب باشید اما نه برای هم)
    یادتون هم باشه که گاهی شک های بی مورد باعث می شه واسه این که فرد بخواد از شک های شما جلوگیری کنه به شما دروغ بگه ولی قصد او این نباشه که با دروغ رابطه رو خراب کنه پس اول از همه به خودتون رجوع کنید
     
  • والا من خوذدم بدم میاد یه پسر که ازدواج کرده میره با دختر باکره...چرا مثل خودش رو پیدا نمیکنه ؟خوب دخترا هم دوست دارن با پسری باشن که با کسی نبوده....بنظرم مردی که به یه خانم این حق رو قائل باشه از نظر من خودخواه نیست البته این دلیل 100 نیست هسنم اقایونی که خودخواه نباشن و لی ازدواج میکنن...مگر اینکه به زن دوومش احرام بزاره و هیچ وقت از گذشتش چیزی رو نکشه وسط ولی هنوز من بدم میاد و هر وقت میشنوم چیزی رو عصبانی میشم.
     
  • خواهش میکنم از حرف من ناراحت نشوید من منظور خود را کلی گفته ام و بنظرم اتفاقا شما ادم و پسر خوبی هستین .
    ولی همیشه برای من یک سوال هست: ایا شما قبل از ازدواج چرا این رفتارها رو دید ین چطوری ازدواج کردین و.. چه چیزی فکرتون رو باعث کرد ازدواج کنید یه مقدار بیشتر توضیح دهید...ایا بعضی از ازدواجها بخاطره شناخت غلت است یعنی اون فرد خودش رو خوب نشون داده یا اینکه یه مقدار همه چی و اخلاقیات معلوم میشه ولی باز تن به ازددواج میدن زوجین

    من نمیخواهم شما را محکوم کنم بلکه همیشه دوست داشتم بدان این سوالات رو کلیییییییییییی


    خواهش میکنم جواب دهد مخصوصا کسی که این تاپی رو زده و همینطور بقه دوستان
     
  • سلام خدمت همه دوستانی که جواب منو دادند:
    اول جواب آقای احمد رو بدم ما با هم دوست بودیم و چون نامزدم قبل از دوستی کلیه شرایط روحی مادرش رو واسه من توضیح داده بود من اجازه تحقیق به خانوادهام ندادم که نکنه مانعی سر راه من شوند ولی روز اول خواستگاری مادرم به من گفت مادرش نرمال نیست.خدمت babijoonعرض کنم خیر به هم خوردن رابطه فقط از طرف اونها نبوده رفتار زشت و اشتباه اونها و حرف های دروغی که پشت سر من میزدندو کم محلی و بی احترامی که به من و خانوادم میکردند همه همه دست در دست هم داد که اختلاف بین من و نامزدم بندازن آخه همه این کارها از طرف خانواده اون بود و فقط من تحت فشار بودم به همین خاطر نا خود آگاه رفتار معکوس داشتم.مادر اون به مادر من میگت چرا دخترمو مامان صدا میکنی من(یعنی خودش)مادرشم نه تو.به من میگفت تو با محبت به دخترم داری اونو از ما جدا میکنی.ببیند سطح فرهنگو.به جای اینکه خوشحال باشه که دخترش راحته زندگی خوبی داره .....حالا جواب خانم vahidehکه ازش معلومه این متن رو کاملا نخونده:من عقد نبودم نامزد بودم  من یه نفر رو میشناسم 4 بار عقد کرده سنش 40 سالشه اما رفته یک دختر 20 ساله گرفته.خدا نکنه ما مثل اون باشیم!!!ولی با همه اینکه از اول حرفتون ناراحت شدم ولی آخرش رو قبول دارم!یک غالط املایی هم داشتید و اون این بود که غلت رو اینجور نمی نویسند اینجور مینویسند غلط    من در یک فرصت مناسب کاملا زندگی نامه ام رو تایپ میکنم .از دوستان خواهش میکنم این موضوع را ادامه بدید تا من به نقاط ضعفم پی ببرم با کمک شما.
     
  • دوست عزیز شما شکاکی و مثل اینکه من باید حرفم رو پس بگیرم که برعکس بقیه شکاکها خودتان به این امر واقفید چون ظاهرا نیستید
    اون پزشک محترم هم یا تجربه کافی نداشته که به شما گفته : چون به خانواده خانمتان ...
    یا خواسته اعتماد شما رو جهت ادامه درمان جلب کنه

    این عین جمله ی شماست
    " من دارم می رم سربازی و این منو نگران می کنه . میترسم همسرم ... "
    اینجا بحث فقط بحث همسرتون هست
    کجای این حرف شما با اینکه همسرشما گلی بوده در باتلاق جور در میاد ؟
    شما به همسرتون شک داشتید . به خانواده ش هم داشتید به خودش هم داشتید
    ضمن اینکه بی بندوباری رو خیلی بد معنی کردید
    هرکس اعتقادات دینی ضعیفی داشت لزوما بی بندوبار نیست
    هرکس هم خیلی سخت مذهبی بود لزوما با بندو بار !! نیست

    باز هم می گم باید حرفهای دو طرف رو شنید
    گاهی وقتا مادرا وقتی برای فرزندشون خطری حس کنند حتی به قیمت بدجلوه کردن خودشون و بدنام شد حاضرند همه جور تمهید بچینند که فرزندشون نجات پیدا کنه
    کی می تونه اینجا بگه مادر همسرتون بخاطر رها شدن دخترش دست به اینکارها نزده ؟

    بنظر من با خودت صادق باش لااقل و خیلی روی اینکه اونا چیکار کردند زوم نکن چون هیچکس اینجا نمی تونه بدون شنیدن صحبت های طرف مقابل نظری در این مورد بده

    فقط برو دنبال اینکه در رابطه بعدی دوباره شکست نخوری
    به خودت زمان بده
    اگر کم و کاستی جایی داری جبران کن
    درسته سن زیادی نداری اما زندگی هم بهت این فرصت رو نمی ده که 10 بار آزمون و خطا کنی
    یا علی بگو
    و از نو شروع کن اما درست
     
  • yagmur



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    سلام
    نظرمن اینه که بجای اینکه گذشته رو مرور کنید و با هر نظر دوستان - که قابل توجه واحترام هستند - زخم خود را تازه کنید ، خودتون رو پیدا کنید . بالاخره هر چه بوده گذشته مهم اینه که بعد از این با منطق خودتون جلو برید .و به ندای درون خودتون بیشتر گوش بدبن  ، منظورم اینه که ادم هر چقدر در اینگونه موارد راهنمایی بخواهد بیشتر - نه همیشه -  بخاطر تسکین دادن روح ناراحت و بی تاب خودش هست . شما الان خیلی جوان هستید و گذشته خودتون رو یک تجربه فرض کنید نه شکست . ممکنه شما با دختری بهتر از نامزدتون و ایشون با مردی بدتر از شما - از هر لحاظ - احساس خوشبختی و آرامش کنید . خودون رو اصلا ملامت نکنید و دنبال نیمه گمشده خودتون بگردید .  
    این مسائل فقط بین ما ایرانی ها که اسیر تعصبات و رسوم غلط هستیم ، ناراحت کننده هست .جدایی و طلاق برای رهایی از مشکلات بین زوجین گذاشته شده و شما استفاده کردین و رها شدین . پس یک پله به طرف آرامش و خوشبختی رفتین .
    براتون زندگی شاد و پر هیجانی رو ارزو می کنم .
     
  • نقل قول:

    با
    عرض سلام خدمت کلیه دوستان عزیز که همیشه همیار من
    هستید
    من پسری هستم 25 ساله که حدود 2 سال پیش
    ...








    خدایا <xml><o></o>

    به من زیستن عطا کن<o></o>

    که در لحظه مرگ<o></o>

    بر بی ثمری لحظه ای که<o></o>

    برای زیستن تلف کرده ام<o></o>

    سوگوار نباشم.<o></o>

    (دکتر علی شریعتی)<o></o>

    سلام خدمت همه دوستای گلم من آمدم، همش دو روز نبودم ببینید چطوری این دوستمون را پیچوندید ها.<o></o>

    دوست من، فکر میکنم که من منظور واقعیتون را گرفتم شما فقط یک سوال پرسیدید که آیا امید داشته باشید که این اتفاق باعث نشه که شما نتونید ازدواج خوبی داشته باشید ؟<o></o>

    من از اول شروع میکنم: هرگز قضاوت نمیکنم چون لزومی نیست که برای شما دادگاه صحرایی تشکیل داد فقط شما نیاز به همدردی و راهنمایی وتسکین خاطر دارید. <o></o>

    پس با من باشید: شما خیلی خیلی جوانید و تو این دوره زمونه، ازدواج به این زودی فقط دو حالت داره یا بزور والدین هست یا بزور خود فرد و معمولا بدون تحقیق و شناخت.<o></o>

    چون دوره زمونه مثل قدیما نیست که، سن ازدواج خوب یا بد بالا رفته است.<o></o>

    اما با توجه به صحبتهای خودتون شما دوست بودید که به ازدواج انجامیده، اما اینو بدون اینکه شما میدونستید خانواده همسرتون چجور اخلاقی داشتند کافی نیست چگونگی مواجه با آگاهی از مسائل مهمتر است.<o></o>

    این که شما میدونستید که خانواده همسرتون بر خلاف خودش خیلی نرمال نیستند کافی نبوده باید بهتر فکر میکردید که آیا از پس ناملایمات رفتاری آنها بر می آیید یا نه؟<o></o>

    دوستم اگر و اما زیاده، اگر من کمی فکر میکردم، اگر اصرار نمیکردم، اگر خانوادش با من خوب بودند، و کلی اگر و امای دیگه اما شما نمی خواهد به گذشته از دید اگر واماهایش بنگری.<o></o>

    شما به گذشته به عنوان یک تجربه فکر کن. من کاری ندارم که شما چقدر همدیگر را دوست داشتید وچقدر حق با شما بوده وچقدر نبوده، من فقط میگم راهی را رفتی که اگر با عشق هم شروع شده پایان خوشی نداشته چرا؟ به این خاطر که عشق در زندگی لازم هست اما کافی نیست.<o></o>

    دوستای من بدانید آدمی با عشق یک زن ومرد به دنیا می آید با عشق به رسیدن به خدا میمیرد پس ذات انسان بر پایه عشق است. عاشق شدن همانقدر که سخت است اما راحت است وحتی به جرات می توان گفت:<o></o>

    که آدمی هر لحظه می تواند عاشق شود، پس نگران این نباش که عشقتو از دست دادی قلب شما دوباره به تپش می افتد اما اینبار باید معقولتر برخورد کنید.<o></o>

    نگران این نباشید که آیا دختری با من ازدواج میکند یا نه؟<o></o>

    من همین جا اعلام میکنم که غصه نخور چیزی که زیاد هست دختر خوب که با وجود یکبار شکست شما حاضر به ازدواج با شما باشد چون مهم نیست که شما تجربه طلاق دارید عیب وایراد که ندارید الحمدالله. مریض که نیستی که واگیردار باشه، اما مهم این هست که شما اشتباه گذشته را تکرار نکنید. الان جامعه خیلی عوض شده میشه گفت مردم آگاهتر شدند ما ازدواجهای زیادی داریم که دوشیزه ای با مردی که حتی بچه هم داره وصلت کرده وخوشبخت هم شدند چون اینبار عاقلانه برخورد کردند.<o></o>

    از خودت نپرس که:<o></o>

    آیا کسی با من ازدواج میکند؟<o></o>

    با سرزنشها چکنم؟<o></o>

    چگونه تو صورت والدینم که ناراضی بودند نگاه کنم؟<o></o>

    متلک مردم ودهنشون را چگونه ببندم؟<o></o>

    با قلب شکسته خودم چکنم؟<o></o>

    به خودت بگو:<o></o>

    حتما کسی وکسانی هستند که حاضر به ازدواج با من باشند اما من باید بهترین را برای سربلندی و خوشبختی ام انتخاب کنم.<o></o>

    من سعی میکنم از متلک وسرزنش مدعیان نترسم وبه خودم واونها اثبات کنم اگر هر کسی ممکن هست اشتباهی کند اما من دیگر تکرارش نمیکنم.<o></o>

    من از این منبعد از مشورت والدینم بهره میگیرم هر چی باشه اونها چند لباس بیشتر از من پاره کردند.<o></o>

    قلب من شکسته اما من سعی میکنم که خودم نشکنم قلبم التیام میگیره و من دوباره از با توکل به خدا از نو شروع میکنم.<o></o>

    حالا این کارها را انجام بده:<o></o>

    1-

    هر روز وقتی را برای فکر کردن به احساس شکست خوردت بگذار معمولا آخر شب بدترین موقع هست چون بدخواب میشی اما اول صبح بهترین موقع است چون کارهای روزانه نمیگذاره زیاد توش غرق بشی. در مورد قلب شکستت و عشقت توقف ذهنی نکن نگذار حل نشده بمونه بهش فکر کن اونقدر که بتونی هر روز دلیل منطقی برای کنار گذاشتنش بدست بیاری.<o></o>

    2-

    نوشیدن آب خنک را فراموش نکن.<o></o>

    3-

    توکلت را روز به روز به خدا بیشتر کن.<o></o>

    4-

    یاد بگیر که مدیریت داشته باشی یعنی مشکلت را بتونی هر چقدر هم وقت گیر وسخته خودت حل کنی تو دیگه داری مرد میشی و باید بدونی داری تو زندگی می افتی که پر است از نشیب و فراز.<o></o>



    5-




    در آخر هم تبریک من را بپذیر که خدا اینقدر دوست داشته که قبل از اینکه خیلی دیر شود این موضوع تمام شد.مثلا تو خرج بیشتر بیفتی، احساس مضاعف پیدا کنی، یا حتی وجود بچه  گیر نیافتادی. به هر حال هر طوری فکرش را کنیم حتی اگر بگویند بی بندباری  را خوب معنی نکردی اما معلوم بوده که شما نمیتونستید خوب از پس این تفاوتها بربیایید خودت را قوی کن
    <o></o>



    6-




    غصه نخور من تضمین میکنم که زن گیرت میاد اما خودت باید آگاهانه برخورد کنی. زیاد نگران نباش اشتباه کردی جبرانش کن.
    <o></o>

    7-

    موفق باشی وثروتمند.<o></o>

    پس بکوش<o></o>

    کسی که کاری نمیکند اشتباه هم نمیکند.<o></o>

    جوهر این گفته در واقع این است که،<o></o>

    حتی اگر بسیار کوشش کنی<o></o>

    باز از بروز لغزش ها چاره ای نیست.<o></o>

    و اگر خطرهای بسیار کنی،<o></o>

    باز هم امکان خطا اینجا وآنجا هست<o></o>

    اما از یاد مبر<o></o>

    اگر پیگیر باشی،<o></o>

    در نهایت به مقصود دست خواهی یافت.<o></o>

    واگر گاهی در راه فرو افتی،<o></o>

    از فرو افتادنت بسی بیشتر از ایستادنت می آموزی.<o></o>

    پس بکوش و بساز ودریاب<o></o>

    آن چه که می توانی باشی.<o></o>

    (مایکل ویله)<o></o>

    <o> </o>
     
  • تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
    صفحه 1 از 2
    رفتن به صفحه 1   


    پرش به:  

    شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
    شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
    شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
    شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
    شما نمی توانید در این بخش رای دهید

    Powered by phpBB ©




    .: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
    .:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
    .::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


    ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


    مدت زمان ایجاد صفحه : 0.51 ثانیه (99)