ترس را که باید بگم اگر من خودم نمی ترسیدم که از ازدواج فرار نمی کردم و تا حالا دو تا شوهر داشتم ( شوخی کردم یکیشم گیر نمیاد چه برسه به دوتا)
ولی یه چیزی بگم.ببین ما الان ازدواج کردی.خب؟اما من وقتی فکر می کنم ازدواج کنم و مجبورم رابطه جنسی داشته باشم می ترسم و خودم عقب می کشم.اما شما نمی ترسی.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی ساده است چون شما هم شاید قبلا مثل من می ترسیدی اما حالا تجربه کردی و دیگه نمی ترسی.حالا شما نسبت به بارداری اینجور هستی.شما تجربه نکردی چه جوریه و می ترسی.اما بهتره با کسی که تجربه کرده مشورت کنی.اماااااااااااااا منظورم از کسی همسایه بغلی تون که احتمالا 2 بار سقط کرده و بچه اش احتمالا با کتک به دنیا آمده نیست.!منظورم کسی که یه بارداری نرمال را تجربه کرده!این خیلیییییییی مهمه!
راجع به آن زایمان باید بگم که نه در آب انجام نمی شه!ولی یه اسم جالبی داره!
سعی می کنم که اسمش را پیدا کنم و بهت بگم اما اگر تهرانی هستی این نوید را بدم که یه بیمارستانی توی تهران هست که مخصوص اینجور زایمانها است اما به دلیل خلاف قانون بودن نمی تونم اینجا اسم بیارم.
و اینکه در مورد زایمان در آب چیز زیادی نمی دونم اما فکر نمی کنم چیزی به شما تزریق بشه!ولی عکسی دیدم که در وان آب گرم زایمان انجام می شه و تنها چیزی که به شما کمک می کنه وجود آب گرم که ماعیچه هاتون را شل می کنه.ولی اکثر زنها به خاطر درد زیاد طاقت نمی آورند و از آب در میان البته این را هم جایی خوندم.
اما آنی که من گفتم آن دارو که در نخاع تزریق می شه جوری هست که درد را به طور کامل از بین می بره ولی نی تونید راه برید و اگر کسی دستش را روی پای شما بزاره متوجه می شوید اما اگر ازتون نشگون بگیرند(شاید آن موقع شوهرتون هوس کنه با شما شوخی کنه مثلا)شما هیچ دردی را احساس نمی کنید!